دیوهای بیگانه به قلم آیناز تابش
پارت دوم :
و ناگهان لیلیان در را باز میکند و او به جلو پرتاب میشود، روی زمین چوبی خانه. سرش را بالا میبرد تا با چشمان دودوزن و قهوهایاش صورت دخترک را بیابد. انتظار هر چهره و احساسی را دارد، خشم، نگرانی، دلخوری، حیرت، هیجان؛ اما جز بیتفاوتی چیزی در تیله ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آنیا
00سلام ممنونم نویسنده عزیز ازقلم روانت فقط نمیدونم چرااحساس میکنم جوزف بی گناه🤔🧐