پارت هشتم :

دست به سینه ایستاده و تکیه‌اش را به دیوار داده بود.نگاهش بر روی اتاقی که در انتهای راهرو بود، ثابت مانده بود.

کمی آن‌طرف‌تر، چند دانشجوی دختر و پسر روی صندلی نشسته‌بودند و سرگرم بحث و گفت‌و‌گو بودند.گویا منتظر بودند تا نوبت‌شان برسد و وارد اتا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.