پارت پنجاه و یکم :

در ورودی را باز گذاشتم و به سراغ کوکو ها رفتم تا نسوزد.
اردوان که آمد، خودم را مشغول کوکو ها کردم و اصلا برنگشتم تا او را ببینم.
اردوان سوییچش را روی اپن انداخت اما دیگر صدایی از او نیامد. کار سرخ کردن کوکو ها که به
پایان رسید، از آشپزخانه خارج شدم که اردوان را در حال چک کردن گوشی ام دیدم.
ـ دنبال چی می گردی؟
اردوان بدون این که سرش را از روی گوشی بلند کند، با همان حالت دست

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • شیوا محمدی

    00

    سلام خسته نباشید واقعا زیبا بود ودلم برای پرتو خیلی میسوزه واقعا حقش نیست آنقدر عذاب بکشه

    ۶ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.