پارت چهل و سوم :


بعد از وارد شدن به آپارتمانم نفس عنیقی کشیدم، واقعا راست می گفتند که هیچ جا خانه ی خود آدم
نمی شود، با این که حالا ازدواج کرده ام و خانه ی یزدان خان را باید خانه ی خودم بدانم، اصلا
چنین حسی ندارم.
با عجله لباس هایم را از تنم در آوردم و بعد از روشن کردن کولر، پشت میز آشپزخانه نشستم و با
ولع از ساندویچم گازی گرفتم.
بعد هر گاز، نان ساندویچ را باز می کردم و با ذوق به محت

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۹ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.