پارت سوم :

ـ قربون برادرزاده های گلم برم من ...ممنونم چه خبر از مدرسه؟

هردوشون با هم گفتن : هیچی بابا !

ساحل وسارا خواهرهای شیر به شیره بودن وفقط یک سال با هم اختلاف داشتن سارا سیزده سالش بود وساحل دوازده.

با صدای گوشیم به سمت کیفم رفتم.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.