پارت هجده :

‌‌ناتاشا دستش را به تختی که برایش آوردند بند می‌کند. طاقتش تمام شده و دیگر نمی‌خواهد مقاومت کند. بر روی تخت می‌نشیند. به آوین می‌نگرد. او نمی‌تواند بگذارد رفیقش آسیب ببیند. نمی‌تواند ببیند که رفیقش آسیب دیده. در طی آن سه ماهی که او نبود؛ آوین مسئولیت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.