پرتویی در تاریکی به قلم سعیده براز
پارت هجده :
زنگ ناهار را که زدند، فهمیدم باید از خانه غذا می آوردم، حالا حسابی گشنه ام بود و برای خوردن
ناهار فقط سی دقیقه وقت داشتم.
از تولیدی بیرون آمدم و دنبال فست فود گشتم بعد از چند دقیقه به فلافلی رسیدم و از همان جا غذا
گرفت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اردوان
00عاشق رمانش شدم ایول داداش دم نویسنده گرم