پرتویی در تاریکی به قلم سعیده براز
پارت ششم :
ـ نه راضی شد اولش می خواست بهونه بیاره که نمی تونه از مامان مراقبت کنه، بعد که بهش گفتم از اردوان و آبتین کمک بگیر، بهش برخورد و گوشی رو قطع کرد.
با نگرانی به چهره ی آلا که دیگر ناراحت نبود نگاه کردم و گفتم:
ـ آلا برات شر نشه.
ـ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
..................؟.
00...................