پارت پنجم :

صدای زنگ موبایل صحبت دکتر ایراندوست را قطع کرد. موبایل را از جیب پیراهنش بیرون آورد و به اسم روی صفحه نگاه کرد. صندلی را به عقب هل داد، از پشت میز غذاخوری برخاست و خطاب به اهل خانواده که دور میز نشسته و مشغول صرف شام بودند، گفت: «معذرت می‌خوام. الان ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.