پارت سوم :

قلب دکتر ایراندوست جوان به محض ورود به سالن فرودگاه متلاطم شد. از پاریس که راه افتاد، کاملاً از تصمیمش مطمئن بود اما حالا تردید گریبانش را چسبیده بود، آن هم چه جور! چمدانش را دنبال خود کشید. از دور مادر و پدر را دید. آب دهانش را قورت داد. دفعات قبل ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.