پارت چهل :




فقط سرش را تکان داد. گر گرفتن آتش اجاق که خوابید، کتری را روی سه‌پایه گذاشت و با کمی فاصله از اجاق مانند تاته زانوهایش را بغل گرفت.  گلاره سر به زیر تکیه به دیوار ایستاده بود با اشاره‌ کنارم نشست. تاته مثل هیچ روزش نبود با لحنی که تحکم مردانه‌اش در آن گم شده بود، نگاهش را سمت ئه‌دا گرفت.
- وسیله‌های ضروری رو جمع کن، می‌گم ضروری یعنی خیلی ضروری!
ئه‌دا نگاهی اجمالی ب

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    ❤️🥰

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.