گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت چهل :
فقط سرش را تکان داد. گر گرفتن آتش اجاق که خوابید، کتری را روی سهپایه گذاشت و با کمی فاصله از اجاق مانند تاته زانوهایش را بغل گرفت. گلاره سر به زیر تکیه به دیوار ایستاده بود با اشاره کنارم نشست. تاته مثل هیچ روزش نبود با لحنی که تحکم مردانهاش در آن گم شده بود، نگاهش را سمت ئهدا گرفت.
- وسیلههای ضروری رو جمع کن، میگم ضروری یعنی خیلی ضروری!
ئهدا نگاهی اجمالی ب
ایلما
00❤️🥰