دلی که کرده هوایت به قلم ر.اکبری
پارت چهارم :
مرد با چندکام بلند پلهها را بالا رفت و روی پاگرد ایستاد. آزاده بهآرامی و بااحتیاط بالا رفت. زیر نگاه خیرۀ مرد معذب بود، اما سعی کرد خونسرد باشد و نگاهش نکند. پشت در اتاق مکث کرد. نگاهی به مرد انداخت و در را باز کرد. مرد داخل رفت، آزاده یکنفس عمیق ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ریسی
10خیلی خوب