اقیانوس سیاه به قلم ملیکا کاظمی
پارت سیزده :
آوین با حس اینکه سر دردش آرامتر شده از روی تخت بلند میشود و با صدایی آرام زمزمه میکند: «میخوام برم پیششون.»
ویکتور سعی میکند او را راهنمایی کند. راهرو درحال برقزدن بود. زیر پایش شیشه بود؛ ولی نمیتوانست طبقهی قبلی را ببیند. این طبقه با ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اکرم بانو
00مگه ناتاشانرفت طبقه ممنوعه؟نیکولاس ازکجافهمید؟بلایی سرش نیارن