پارت بیست و یکم :

چهارزانو نشسته بودم و با ناخونهای دستم ساق پامو فشار میدادم تاخودمو کنترل کنم.

واقعا به این وروجک نمیخورد اینقدر زور داشته باشه. خاطره پشتمو ماساژ میداد و پشت سر هم معذرت خواهی میکرد. کم کم داشتم داغ میشدم... حس کردم دارم از خود بیخود میشم. ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.