پارت سوم :

سبحان قطع کرد و بلافاصله برام لوکیشن فرستاد. لوکیشن رو باز کردم و بعد‌از دیدن مسیر فورا دور زدم. یک ساعت‌ونیم فاصله داشتم تا اونجا. حین حرکت زنگ زدم به آوا.

مثل همیشه دومین بوق نخورده بود که صدای شادش از پشت خط اومد:

-سلام قلب خواهر، خو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.