راز گل بهارنارنج به قلم ویدا چراغیان
پارت چهارم :
- خواهرت یه کم بی معرفته سینا جان. اما من مث اون نیستم. هر موقع تو بخوای واسه بازی آمادهم.
قبل از اینکه نگاهش سمت او برود لبش زیر دندان گیر کرد. سینا زودتر از نگار سوی او چرخید و شهاب چشمک ریزی به خنده ی معصومانه اش زد:
- ببین چی برات ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه زهرا
00اخیی چه قشنگگ