کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۲۸۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
واسه دومین بار تو چند دقیقه خشکم زد! جز من، آقا حجت و پیامم سرجاشون ایستاده بودن و مردمک چشماشون هر لحظه گشادتر میشد.
صدای جیغ بلند و واضح بود مثل دفعه ی قبل، و این بار منبع دقیقش خونه ی قدیمی تابان بود.
_چی بود؟
_نمیدونم!
من و پیام زل زده بودیم به خونه ی متروکه ی مقابلمون! اگه دست من بود تمام راه و تا ساری میدویدم تا فقط از اونجا دور باشم ولی یهو دیدم آقا حجت راه افتاده و داره
Niloofar
00این جنا چقد دست بزن دارن گناه داره بنده خدا😂😂