یک غریبه به قلم حدیث افشارمهر
پارت یازده :
-آره مثلا تو یه الف بچه می خوای مقابل حشمت وایستی؟
صدای خاله لیلا بلند شد:
-هــیـــن دختر زشته حیا کن پنجررو ببند بیا اینور.
و خاله بتول که مثل همیشه شجاعت می داد گفت:
-آفرین جنگجوی خاله بزن پاره کن همه رو.
من هم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
...
00حامد کراشمه از الان بگم کسی لطفا کراش نزنه