یک غریبه به قلم حدیث افشارمهر
پارت چهارم :
-وای خاله فکر کنم منظورت تا سه دقیقه ی دیگه بود.
خاله لیلا دستش را روی صورتش گذاشت و گفت:
-خاک عالم به سرم نباید می گفتم که.
سرم را با تاسف تکان دادم و گفتم:
-بدو برو از عرق سگی های عمو جفری بیار.
-نه نه اگه بفهم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ارکیده اسم جدیدمه
10🤣عاشق جفری و بقیه عموها شدم