پارت پنجم :

چشمان بهنود به صورت کشیده و‌ گندمی موکلش رسید و برای اطمینان خاطرِ او، پلک‌هایش را روی هم فشرد. بهنود زیادی به خودش مطمئن بود که با مدارک و شواهدی که طی این مدت جمع کرده، حکم دادستان را خواهد شکست؛ پس مطمئن و با حالت پیروزمندانه‌ای به صحن دادگاه خیره ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.