اولویت اول به قلم سعیده براز
پارت پنجاه :
طاها کمی فکر می کند و کنار ابروی شکسته اش را می خاراند و بعد با کف دستش به سینه اش می زند و می گوید:
ـ مَنِت که نمرده، خودم میام غیبتتو موجه می کنم.
ـ می خوای چی بگی؟
ـ میگم یکی از اقواممون فوت کرده و اینکه داداشتم، اگه زیاد راهت به دفتر نخورده باشه، گیر نمیدن ته توی قضیه رو در بیارن و ماجرا ختم به خیر میشه.
ـ اون وقت کی بیاد غیبت خودتو موجه کنه؟
طاها در حالی که می خندد و سرش
لیلا
30عالیه