عشق معکوس

مژده تک فرزند خانواده است و مورد توجه زیاد پدر و مادرش. به تازگی دوست پدرش حاج آقا نادری که مرد با اعتبار و متشخصی است او را برای پسر ارشدش رامین خواستگاری کرده. رامین استاد دانشگاه است و ده سالی از مژده بزرگتر و حالا مژده در حالی که آمادگی لازم برای ازدواج ندارد و از طرفی با تایید پدر و مادرش برای خواستگارش مواجه شده در مسیر انتخاب قرار گرفته...

دومینو

همایونفرها زندگی‌اش را سیاه کرده‌اند و حالا همه او را قاتل هم محله‌ای اش می‌دانند... اگر همایونفرها دشمن شوند، انگار که تمام دنیا دشمن شده‌اند چون همه از آن‌ها حساب می‌برند! دومینو قصه‌ی سهند است! مردی که ناخواسته قاتل ونداد می‌شود و دستان به خون آلوده‌اش همه را از او دور می‌کند حتی دختر مورد علاقه‌اش را؛ اما نه به میل خودش به میل کسانی که سهند را توی این مخمصه انداخته‌اند و حالا می‌خواهند او را از رازهای گذشته‌اش نیز دور کنند... رازهایی که اگر برملا شوند دردسر می‌سازند! سهند در تلاش است تا با امید به عشقِ دخترِ کسی که باعث نابودی زندگی‌اش شده است؛ دوباره خودش را بسازد! اما آرامش زندگی‌اش را چه کسی به او بر می‌گرداند؟ عشقش به ستایش یا رازهای عجیبی که برملا می‌شوند؟

ماه خاکستری

به قلم زهرا خزائی

من تک دختر پادشاه هرویین ایران، ملقب به افعی هستم.. هر جایی که میرم با لیموزین میرم! دوتا سگ ژرمن سیاه همراهمه و چهارتا بادیگارد دو برابر هیکل خودم! دختر مغروری بودم که هیچ وقت به قیافه بادیگاردام دقت نمی کردم و اونا رو اصلا در حد خودم نمی دونستم... تا اینکه یه روز توی یه مهمونی دشمنای بابا من و یکی از بادیگاردامو گروگان گرفتن و انداختنمون توی یه اتاق... برای آزادیمون یه شرط گذاشتن... یه شرط خیلی عجیب....

سایه سرگردان

ماهنوش به کمک برادرش، بهنود تصمیم دارد حیاط خانه قدیمی و آجرنمای مادربزرگش را تبدیل به کافه کند. برای گرفتن مجوزها و کارهای اداری آن به ارگان‌ها و نهادهای مخصوص مراجعه می‌کند که در پی این رفت‌وآمد، آقازاده‌ای را می‌بیند که در گذشته دل‌بسته هم بودند اما به جبر زمانه از هم دور شده بودند. ماهنوش تصمیم می‌گیرد دورادور او را زیر نظر بگیرد تا زمان مناسب رویارویی‌شان فرا برسد. بهنود پس از افتتاح کافه به دلیل پیوستن به ناوگان کشتیرانی نمی‌تواند همراه ماهنوش باشد، اما او را با دوستانش آشنا می‌کند تا در نبود او، هم هوای ماهنوش را داشته باشند و هم جای خالی او را پر کنند. آشنایی با دوستان بهنود، زندگی ماهنوش را زیر و رو می‌کند.

سرپناهی دیگر

به قلم غزل محمدی

سرپناهی دیگر روایتگر زندگی آدم های گذشته بر پایه ی عقاید سنتی؛ غرور و تعصب های بیجا است. بیست سال از حرف ها، کارها و اشتباهات گذشته است. هیچکس نمی داند در آن حادثه چه شد. پنج سنگ قبر از بقایای آنها باقی مانده است؛ اما در این میان کسی پی به این اتفاقات می برد. به دنبال افشای حقیقت می رود؛ اما از هرچه که در این سالها داشته است. گریزان می شود. او تنها است. میان سوالاتی بی جواب تا با کسی روبه رو می شود که عاجرانه از او کمک می خواهد... .

رعیت ارباب زاده

به قلم زهرا خزائی

او زاده ی درد بود...دختری که تا چشم باز کرد،رعیت بود و کلفت... زندگی انگار هیچ وقت با او مهربان نبود و سر سازش نداشت... زیبا بود و بچه سن،برای کلفتی هنوز خیلی جوان بود... نامش آفتاب بود...در این راه زجر های سختی اون را تحت تاثیر قرار می‌دهد.. همانند نامش زیبا بود و درخشنده... او مسئول شستن رخت چرک های عمارت اربابی بود روزی از روز ها با ارباب جوان و تحصیل کرده ی عمارت دیداری تازه می‌کند و همین دیدار اتفاقات بزرگی در زندگی دخترک رعیت رقم خواهد زد و اورا وارد چالش های سهمگین زندگی میکند

قرار قلب های ما

چهار سال پیش، چند نفر از همکلاسی‌های ساره درست یک ماه بعد از رفتن او، اخراج شدند. و حالا همان چند نفر هر کدام در یک شغل مهم مشغول به کارند... تا اینکه همزمان، آن چند نفر در عرض یک هفته دچار بحران کاری عجیبی می شوند. در همین حین که تک تک آنها به فکر چاره هستند...‌برای حل معما، دعوت می‌شوند به یک مکان مشخص... جایی که آخرین بار همدیگر را قبل از اخراج دیده اند‌. همگی بدون اطلاع از میزبان و آدرس، به محل قرار می‌روند، متوجه می‌شوند برای شروع مذاکره باید نفر بعدی هم باشد. نفر بعدی که همان "ساره طریقت" هست. ساره ای که هیچ وقت بعد از ترک دانشگاه، سراغ آنها نرفته بود..

قفس چکاوک

به قلم زهرا خزائی

او دختری زیبا از دیار روستا بود...ساده و بی آلایش..صدایش می‌زدند پرنده... نامش چکاوک بود... او بعد از فوت پدر و مادرش در راه مشهد،به دست عموی معتاد خود اسیر می‌شود منوچهر عمویش برای جور کردن پول موادش تن دخترک را به حراج می‌گذارد تا اینکه ارباب جوان روستا،برای انتقامی دیرینه از برادر چکاوک،با دادن مقداری طلا به منوچهر چکاوک را می‌خرد...این راه نجاتی برای دخترک قصه است،یا عذابی سخت... دخترک درد و رنج های زیادی در این راه متحمل میشود،برده ی ارباب هامون بزرگ می‌شود غافل از اینکه روزی چکاوک بدجور دل ارباب هامون را به تاراج قلبش می‌برد و....

بازگشت گلوله

"گلوله‌ای که روزی روح کسی را گرفته‌است، دوباره بازخواهد گشت تا به انسانی زندگی ببخشد." چه می‌شود اگر کسی بیاید و خاکِ گذشته را شخم بزند تا راز مدفون‌شده در زیر یکی از برج‌های آسمان‌خراش نیویورک را بیرون بکشد؟ بدون شک، گرد و غبار حاصل از آن راز به بلندترین طبقه برج خواهد رفت تا گریبان‌گیر مردی شود! مردی که قصه‌اش را می‌دانید. او برای ما برسام ولی‌زاده است و برای آن‌ور آبی‌ها، حکم ناقوس مرگ را دارد! در سیاهی شب، تن به جرم و جنایت می‌دهد و در روشنایی روز، میان هیاهوی نیویورک گم می‌شود! حال با آمدن آن گرد و غبار، باید به دنبال هویت واقعیش بگردد و پا به جاده پرپیچ و خمی بگذارد که از خطراتش بی‌خبر است. توجه: این رمان روایت‌کننده زندگی برسام ولی‌زاده است و ماجراهای جدیدی را به دنبال دارد. با این وجود حتماً توصیه می‌شود که قبل از خواندن این رمان، جلد اول《آخرین گلوله》را مطالعه فرمایید.

چنگار

بیماری کُرونا دکتر مُعتضد را عزادار همسر می‌کند اما درست چهل روز بعد از مراسم همسرش، نامه‌ای به دستش می‌رسد که ریشه بر تیشۀ باورهایش می‌اندازد. نامۀ خودکشی همکارش به واسطۀ عشقی که به همسر معتضد داشته. پیگیری‌های مُعتضد پای او را در منجلابی می‌کشاند که بیرون آمدن از آن ممکن نیست... منجلابی که همچون سرطان بر غدد تاریک زندگی‌اش هجوم می‌برد.



سیاهی لشگر لحظاتی پیش

محمد پسریه که تو زندگیش نقش سیاهی لشکر رو داره و فقط پی شیطنت‌های جوونیه! از بابای کارگردانش، یزدان رحمتی، می‌خواد وارد دنیای بازیگری بشه اما یزدان نمی‌ذاره چون می‌دونه تو این مورد جدی نیست و معتقده که خودش باید گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون! به خاطر همین هم محمد دست به کارای دیگه‌ای می‌زنه تا روی پای خودش وایسه. بعد از قبول نشدن توی کنکور به بهانه‌‌های مختلف سربازیش و عقب میندازه اما دست آخر مجبور می‌شه که به سربازی بره! به واسطه دانیال صدیقی که توی فیلمای پدرش بدلکاری می‌کنه، با برادرزاده‌ش آشنا می‌شه... برادرزاده دانیال صدیقی نقطه مقابل محمده! حالا وجود یه اکیپ دیوونه کنار محمد، می‌تونه اون و برای انجام کارایی که براشون برنامه ریخته انجام بده، تشویق کنه! اما امان از روزی که چند نفری که فکر می‌کنن عقل کل هستن، بیفتن کنار هم! ‼️سیاهی لشکر با دو رمان عشق آمازونی و ویانا نیوز در ارتباطه اما اگر نخونده باشین هم مشکلی پیش نمیاد.

راه های دانلود اپلیکیشن

ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید