دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی
غرب زده ی ایرانی
داستان زندگی دختری به اسم ملیکا که در یه خونواده سنتی بدنیا اومده و خیلی از کیان پسرعموش بدش میاد ، ولی برحسب اتفاق با اینکه از پسرعموش بدش میاد عاشقشم میشه . تو یه مهمونی کیان به ملیکا تجاوز می کنه که ملیکا ناخواسته باردار میشه و به خاطر پسر عمو و دختر عمو بودن با کیان جنین از نظر ژنتیکی مشکل داره ، برا همین ملیکا تصمیم میگیره جنین رو از بین ببره که همین اتفاق باعث میشه ملیکا به یه دنیای رازآلود جلوتر از زمانی که بود پا بذاره ...
سیاهی لشگر
محمد پسریه که تو زندگیش نقش سیاهی لشکر رو داره و فقط پی شیطنتهای جوونیه! از بابای کارگردانش، یزدان رحمتی، میخواد وارد دنیای بازیگری بشه اما یزدان نمیذاره چون میدونه تو این مورد جدی نیست و معتقده که خودش باید گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون! به خاطر همین هم محمد دست به کارای دیگهای میزنه تا روی پای خودش وایسه. بعد از قبول نشدن توی کنکور به بهانههای مختلف سربازیش و عقب میندازه اما دست آخر مجبور میشه که به سربازی بره! به واسطه دانیال صدیقی که توی فیلمای پدرش بدلکاری میکنه، با برادرزادهش آشنا میشه... برادرزاده دانیال صدیقی نقطه مقابل محمده! حالا وجود یه اکیپ دیوونه کنار محمد، میتونه اون و برای انجام کارایی که براشون برنامه ریخته انجام بده، تشویق کنه! اما امان از روزی که چند نفری که فکر میکنن عقل کل هستن، بیفتن کنار هم! ‼️سیاهی لشکر با دو رمان عشق آمازونی و ویانا نیوز در ارتباطه اما اگر نخونده باشین هم مشکلی پیش نمیاد.
دلبر بلاگردان
تصمیمات احمقانهام مرا در سراشیبی مرگ قرار داد، در این سراشیبی هر آنچه را که ترس از دست دادنش را داشتم گم کردم. اکنون من ماندهام و یک دنیا هراس و پلهای شکستهی پشت سرم. چگونه به جایی که به آن تعلق داشتم برگردم؟ چگونه خود را از این مهلکهی عشق و عاشقی نجات دهم؟ همیشه میپنداشتم توان تمییز اتفاقات را دارم و آنچه بر آنها اثر می گذارد من هستم اما این نیز اندیشه ای پوچ و بیحاصل بود از همان اندیشهها که فکر میکنی هست اما نیست... فکر میکنی میشود اما نمیشود. من تا پایان این راه را خواهم رفت حتی اگر به قیمت جانم تمام شود. من میروم تا کسانی را که از دست دادهام نجات دهم من میروم تا حسرت های پوچ و تهی مرا به قعر آتش زندگی نکشاند. آری من ادامه میدهم من خود را فدا میکنم تا کسی جز من فدا نشود.
کوچه چهل پیچ
کوچه ی چهل پیچ روایت زندگی یک خانواده ی بزرگ است. حاج مجتبی فرهمند بازاری نامدار پدر خانواده می خواهد که همیشه تمام خانواده اش که شامل همسر، سه پسر و یک دخترش که جز پسر کوچکش بقیه ازدواج کرده و صاحب خانواده هستند در کنارش باشند که با تدبیر خودش خانه ای چند طبقه ساخته و هر کدام از فرزندانش در یکی از واحدها سکونت دارند اما قصه ی اصلی ماجراها و دردسر هاییست که پسر کوچک حاجی و دو نوه ی پسری او ایجاد میکنند. همراه میشویم با یک رمان شلوغ پر از ماجرا و مانند همیشه ، عاشقانه !
آس و پاس ها
جرج ارول (که نام اصلی او Eric Arthur Blair است) در 1903 در هندوستان زاده شد و در 1950 به مرض سل درگذشت. پدرش کارمند جزء امپراطوری انگلیس در هند بود و مادرش تبار فرانسوی داشت. وی پس از پایان تحصیلات دبیرستانی شغل پدر را اختیار کرد و به خدمت پلیس برمه – کشوری که در آن زمان جزو مستعمرات بریتانیا بود – در آمد. با اینکه در مدت اشغال به کار دولتی در دستگاه حکومت کارمندی برجسته بشمار می آمد، اما به تدریج مشاهده اختلاف طبقاتی و استشمار مردم بومی و رفتار تبعیض آمیز و غیرانسانی مأموران استعمار چنان نفرت وی را برانگیخت که از شرکت خود در اعمال جور و ستم به مردم بومی مستعمرات شرمگین گردید و در سال 1928 شغل دولتی را یکباره به کنار گذاشت و به کفاره خدماتی که به سهم خود در راه استعمارگری امپراطوری انگلیس بعمل آورده بود زندگی بین طبقات محروم جامعه را اختیار کرد تا مستقیماً در رنج و مشقت این طبقه شریک شود. با این نیت مدتی در پاریس به ظرفشویی در هتلها و رستورانها پرداخت و بعد به خیل خانه بدوشان انگلیس پیوست و مدت زمانی را در نوانخانه ها و اجتماع بینوایان و آوارگان کشور خود سپری کرد. در این کتاب که اولین
یغماگر
در حصارهایی که از افکار پوسیدهی مردم یک شهر کوچک ایجاد شده، بدنامی و بیآبرویی، گریبانگیر دختری بیگناه میشود که نقشی در تولد ننگینش ندارد. او از گذشتههایش بیخبر است و فقط فکر میکند که همه چیز را میداند! افسوس که او، دل در گرو کسی سپرده که تمام دنیایش را تحت الشعاع قرار میدهد. اتفاقات مهم، زمانی رخ میدهند که او کمکم از رازهای بزرگ پشت پرده، مطلع میشود.
گرداب سرنوشت
یزدان، پسری از قشر متوسط جامعه که از کودکی با پدرش و در چهارچوبهای خاص اعتقادی او بزرگ شده است در طی اتفاقی، دلباختهی دختری ثروتمند به نام سارا میشود و به خودش جرأت میدهد تا برای ابراز این علاقه پیش قدم شده و موانع را کنار بزند. اما با مخالفت شدید خانوادهی سارا مواجه میشود که در این بین پرده از رازهایی برداشته میشود و... از طرفی پارسا برادر سارا، که مأمور نیروی انتظامی است درگیر پروندهی قتلهای سریالی است که... ( شخصیتهای رمانهای « یک عمر تاوان » و « التیام » در این رمان نقش دارند و شاهد ادامهی زندگیشان و اتفاقاتی که برایشان میفتد هستیم )
اون کیه؟
آنا بعد از فوت مادرش و در سن دوازده سالگی توسط پدرخوانده اش به خارج از کشور فرستاده میشه. حالا اون بعد از یک وقفه ده ساله برگشته قصد موندن داره. تصمیم اون علاوه بر اینکه به مذاق پدر و خواهر و برادر ناتنیش خوش نمیاد خودش رو هم با واقعیت های شوکه کننده ای از زندگیش رو به رو میکنه!
سوگلی سال های پیری
رمان سوگلی سالهای پیری من، یک داستان واقعی از شخصیت اصلی داستان، یا همون مامان شکوه است. سبک داستان رئال و طنزه. رمان در دو فضای حال و گذشته (یعنی دورانی که در آن زندگی میکنیم و اواخر زندگی رضا شاه پهلوی و دوران حکومت پسرش) نوشته شده است. حورا دانشجوی فوق لیسانس فیزیک ، بر خلاف میل باطنیش، مجبور به ازدواج با دوست برادرش، آقای طاهر مفاخری میشود. حورا دچار سردرگمی هایی در پذیرش طاهر به عنوان همسر میشود. در این بین با خانم مسنی آشنا میشود که شنیدن شرح حال زندگی آن زن، دیدگاههای جدیدی نسبت به زندگی زناشویی به این تازه عروس میدهد….
آئیل
جانان، وکیل جوانی است که به همراه پسر کوچکش زندگی میکند. گذشته اش، برای اکثریت گنگ است و کمتر کسی راجع به مادرانه های بی چشم داشتش، خبر دارد. با معرفی یک پرونده جدید، گذشته برای جانان زنده میشود. فرصتی برای تجدید دیدار با آشنایی قدیمی، یا شاید فرصتی برای انتقام... کسی چه میداند. گاهی گذشته کنار نمیرود...
تکرار آغوش
عسل دختر زیبایی که بخاطر هزینهی درمان مادرش مجبور میشه رحمش رو به زن و شوهر جوونی که تو همسایگیشون هستن اجاره بده، اما بعد از مدتی زندگی با امیرسام هر دو عاشق هم میشن ولی عسل حاضر نیست با وجود همسر اول امیرسام این عاشقی رو باهاش تجربه کنه اما سام کاری میکنه که....
ذهن بیمار، دل عاشق
شاید خندهدار باشد، شاید درد داشته باشد عاشقیشان؛ او که به قول همهی مردم دنیا "مریض" است. مریض نه، دیوانه! از نوع شیزوفرنی که حال حرف زدن هم از یادش رفته است. او که درد را نمیفهمد، نمیداند کجا بخندد و کجا گریه کند؛ از همه میترسد چون... چون میترسد بخواهند تحویلش دهند... بخندید. آری، خنده دارد واقعا! خنده دارد که حتی حس کند زندگی او فقط عاشقی کم دارد!
التیام
قصهی سوگند، دختر دانشجویی که پدر و مادرش در بمباران دوران جنگ تحمیلی کشته میشوند. سوگند با وجود موانع و مشکلات زیادی که سد راه میشوند، خواهرش سوگول را حمایت میکند و تمام تلاشش این است که سوگل کمبودی احساس نکند؛ اما با گذشت چند سال و در پی آشنایی سوگل با پسری به نام متین، دردسرهای تازهای برای سوگند به وجود میآید که...
دستهای تو تصمیمم بود
نگار،زنی تنها با زندگی پر از فراز و نشیب،در جدال با بیماری مادرش پا به بیمارستانی میگذارد که مردی قدرتمند در آن حکمرانی میکند،مردی که بعدها بهترین و بدترین اتفاقاتِ زندگیِ نگار را رقم خواهد زد.
عطر رازقی
یک رازی در پشتپردهاست، رازی که قلب دخترک داستان ما را فشرده و از طرفی پدرش او را قبول نمیکند و نبا بهدلیلی نفس داستان در خانهعموی پدرش زندگی میکند؛ زندگی که در آن خوشحالی، ناراحتی، عاشقی و درپایان جدایی بههمراه دارد.
دلبریده
پروا دختری پر از عقده و کمبود و بزرگ شده در میان خانوادهای مذهبی نماست که بعد از آبرو ریزی که برای پدرش بار میاره از خونه فرار میکنه و به یکی از خطرناک ترین آدم های زندگیش پناه میاره...
مرگ تدریجی واریور
داستان دختری از تبار استقامت که موظف است به اجبارهای تقدیر تن بدهد. دختری جوان که دلسپردهی اوج گرفتن و پرواز است اما اصرارهای خانواده برای تن دادن او به ازدواجی اجباری و ناخواسته، بالهای پروازش را میچیند و او را اسیر قفس میکند هرچند که او در پی راهی برای گریز از این قفس است... در مقابل مردی است که در زندگی با سختیها دست و پنجه نرم میکند. خانوادهای از هم پاشیده از مرد تنهای قصه، قربانیای میسازد که عضو سازمانی مخوف میشود و او را تبدیل به انسانی سخت میکند که کشتار و دست به اسلحه شدن برایش همچون پرتاب تیرکمان به سوی پرندهای کوچک است اما در این میان یکشرط برای رئیس سازمان شدن او را در تنگنا قرار میدهد و...
رمان مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده )
دختری به نام ستاره که در پی اتفاقی، از سمت خانوادهاش طرد شده و به خانهی مادربزرگش پناه میبرد. به خاطر شرایط روحی نابسامانی که دارد، به پیشنهاد عمویش حامد تصمیم میگیرد در شرکتی مشغول به کار شود تا از تنهایی و گوشهگیری فاصله بگیرد. آشناییاش با نیما شهسوار، سرآغاز ماجراهایی میشود...
به جنونم کشاندند
رهام سال ها پیش گرفتار تهمتی شد که زن برادرش مسبب آن بود و دلیلی شد برای رفتن او از خانه پدرش, در طی رمان از گذشته باخبر میشویم. حالا رهام برگشته, آن هم به همراه نامزدش ماریا تا هم رفع اتهام کند و هم قلب پدرش را به دست بیاورد.
عطر رازقی
گاهی دور بودن بهتر از نزدیک بودن است تا چهره واقعی افراد را ببینیم. "عطر رازقی" روایت دو زندگی از هم گسیخته شده است. یکی در گذشته و یکی در شرف وقع، نفس دختر افغان تبار که بنا بر دلایلی مجبور به ازدواج زوری میشود اما این اتفاق باعث میشود پرده ای از گذشته کنار رود و همه چیز آشکار شود. ما تماشاچیانی هستیم، که پشت درهای بسته مانده ایم! دیر آمدیم؛ خیلی دیر.. پس به ناچار حدس می زنیم، شرط می بندیم شک می کنیم… و آن سوتر در صحنه زندگی بازی به گونه ای دیگر در جریان استگاهیدور ما تماشاچیانی هستیم، که پشت درهای بسته مانده ایم! دیر آمدیم؛ خیلی دیر.. پس به ناچار حدس می زنیم، شرط می بندیم شک می کنیم… و آن سوتر در صحنه زندگی بازی به گونه ای دیگر در جریان استگاهیدور
تاوان
خورشید به عرش می برد دادم را مهتاب نشسته سوگ فریادم را ای تف به عدالتت فلک من بدهم ؟؟؟؟ تاوان گناه اولین آدم را ...
برد و باخت
هیوا، دختری با ظاهری متفاوت، اخلاقی متفاوت تر، با خواهر و برادر کوچکتر ، بار سنگینی رو، حمل میکنه. زندگی هیچ وقت با ساز اون نرقصید و بالعکس همیشه هیوا رو مجبور به رقصیدن هر ساز خودش میکرد. اما، دختر قوی و شجاع، هیچوقت تسلیم نمیشه...! و با ورود پسری ب زندگیش، رمز و رازهای مرموز گذشتش، معلوم میشن و در اخر بنظرتون، پسر غصهی من میتونه هیوای، دلتنگ و سختی کشیده رو با قلب ترک برداشته، عوض کنه؟
محکوم ولی بیگناه
دختری تنها، داغدیده، بادلی شکسته و نامردی روزگار....! ماهرخ قصهی من، تنهاییشو با خودش قسمت میکرد...اشکاشو خودش پاک میکرد...قلب زخمی و پر دردشو خودش ترمیم میکرد...روح خسته و غمگینشو خودش نوازش میداد...اما؛ هیچکس نبود خودِ خودشو آروم کنه. بغلش کنه،بهش بگه تنها نیست... این همه مشکل و سختی از اون دخترکی بیست ساله اما پخته و گوشه گیر، با بغضی سرد شده و چشمانی غمگین و شانههایی که از سنگینی بخت بدش، خمیده شده بودند،ساخته بود... و او درست زمانی که فکر میکرد میتواند به زندگیش رنگ و روی دیگری بدهد،سرنوشتش برای او خوابهای دیگری میدید...!
سیه چشم
تو عشق را به گونهای به من آموختی که جای هیچ عشق و علاقهای باقی نماند! تو اعتمادم را چنان بر زمین کوباندی و هزار تکه کردی که دیگر هیچ اعتمادی باقی نماند. آمدی و زندگیام ویران شد، حال با این قلب هزار تکه شده چه کنم؟!
آلاله های زرد
زندگی دختری به نام آلا که همراه با مادرش که مشکل روان دارد در محله ای فقیر نشین زندگی می کنند. آلا برای خرج زندگیش مجبوره که در خونه ی مردی به نام حاج ضیا چایچی مشغول به کار بشه. حاج ضیا دو پسر داره که هرکدام داستان متفاوتی با آلا رو تجربه می کنند... اولی امیر حافظ پسری گوشه گیر که همسرشو به تازگی از دست داده و دیگری امیر یوسف پسری خوش قیافه و شاد هستش... و رازی متفاوت که در ادامه فاش میشه.
جدال شیدایی (جلد دوم رمان عشق بی رحمه)
هلنا.....دختری از جنس غم. دختری که از جوانیش شکست خورده است و هیچ شوق و اشتیاقی برای زندگی ندارد. اما او باید اینده تحمیلی اش را اداره کند. او باید این شکست را فراموش کند.شکستی به قیمت از دست دادن رویایش,ارزوهایش و عشق یگانه اش... در غیر این صورت میداند شایعات امانش را خواهند برید. سالها بعد که در دریایی از #فراموشی غوطه ور است یک #اتفاق کوچک باعث میشود زندگی ارامش را به یغما دهد. اتفاقی به قیمت #خراب کردن #زندگی اطرافیانش. اتفاقی به قیمت #دیدار دوباره #عشق دیرینه اش. عشقی که در اعماق قلبش مدفون شده بود.اما وقتی که خیلی دیر شده بود. او هر کاری میکند تا به سمت او کشیده نشود اما احساسش و قلبش او را ناخواسته به سمت او میکشاند.به دنبال این اتفاقات #اسراری از خانواده اش اشکار میشود که هلنا هیچ اگاهی از انها نداشته و همین سبب میشود که او را از خود متنفر کند.اسراری که او را مجبور میکند از #خانه خود دورش کند.....
می خوام بخونم از چشمای تو
رمان می خوام بخونم از چشمای تو روایتگر داستان زندگی دختری نوزده ساله به نام ترانه است که با مشکلات زندگی پر تلاطمش کنار آمده اما این دوران برآسودگی اش بسیار کوتاه و دفتر خاطراتخاک خورده اش باز هم ورق می خورد. پس از سالها پدر و مادری که لای اوراق چهارده سالگی اش مدفون شده اند؛ یاد دخترکشان می افتند واز طرفی زخم دل رها از دلداگی دخترک باز هم با آمدن عشق کهن اش سرباز می کند. با داستان دخترک چشم زیتونی همراه باشید.
عشق در حین نفرت
داستان درباره زندگی یه دختره که تو یه باند خلاف کار متولد میشه و اسمش رونیکا… تو زندگی بخاطر اونا دردهای زیادی میکشه و موقع عاشقی بشدت عاشق کسی میشه که بعد ها میفهمه عشقش پسر یکی از دشمنانشه و…… پایان خوش
دشمن بی نقص
هیچوقت به اونیکه میبینی باور نداشته باش همیشه واقعیت ناشی از حقیقت نیست توی ذهن همه ی ما یه رازایی هست ... یه رازایی که هیچ کس ازش خبرنداره.... آره درسته عین همون چیزایی که توی ذهنته و فقط خودت ازشون باخبری... گاهی هم یه دشمنایی هستن به اسم خانواده که میفتن به جونتو ذره ذره وجودتو میخورن... جوری که مثل پرنسس بزرگت کنن و در اصل اخرش میخوان نقشه ی نابودیتو بکشن.... اما چرا ...؟ که حین این که دوستت داره ،واسه نابودی تو نقشه میکشه!؟ من پرستارم : دختری که با زورگویی های عموش بزرگ شده ...و برای رسیدن به اهدافش میجنگه .... دختری که همیشه جسوره و هیچکس و هیچ چیز نمیتونه مانع لبخندش بشه.... من همونیم که فکر میکنن آبروی خانواده رو میبره .... اما همونجور که گفتم واقعیت،حقیقت نیست.... یه شک هایی این بین وجود داره .... یه رازایی که بعد ۲۵ سال پرده ازش برداشته شده و قراه خیلی چیزارو معلوم کنه....
زیر بارون
فاقد خلاصه ، قسمتی از متن : روی پله های جلوی خانه نشسته بودم و باران مثل شلاقی بیرحم به صورتم میزد ، مسخ شده بودم و توان حرکت نداشتم ، مغزم کار نمیکرد البته خیلی وقت بود که از کار افتاده بود ، احساس میکردم همه سلول های مغزم یخ زده و از کار افتاده...
محمد پسریه که تو زندگیش نقش سیاهی لشکر رو داره و فقط پی شیطنتهای جوونیه! از بابای کارگردانش، یزدان رحمتی، میخواد وارد دنیای بازیگری بشه اما یزدان نمیذاره چون میدونه تو این مورد جدی نیست و معتقده که خودش باید گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون! به خاطر همین هم محمد دست به کارای دیگهای میزنه تا روی پای خودش وایسه. بعد از قبول نشدن توی کنکور به بهانههای مختلف سربازیش و عقب میندازه اما دست آخر مجبور میشه که به سربازی بره! به واسطه دانیال صدیقی که توی فیلمای پدرش بدلکاری میکنه، با برادرزادهش آشنا میشه... برادرزاده دانیال صدیقی نقطه مقابل محمده! حالا وجود یه اکیپ دیوونه کنار محمد، میتونه اون و برای انجام کارایی که براشون برنامه ریخته انجام بده، تشویق کنه! اما امان از روزی که چند نفری که فکر میکنن عقل کل هستن، بیفتن کنار هم! ‼️سیاهی لشکر با دو رمان عشق آمازونی و ویانا نیوز در ارتباطه اما اگر نخونده باشین هم مشکلی پیش نمیاد.
-
مگس ژانر : #عاشقانه #طنز
-
مانکن نابودگر ژانر : #پلیسی #عاشقانه #رازآلود #جنایی
-
بی تردید ژانر : #عاشقانه
-
رمان در همسایگی گودزیلا ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
اسطوره ژانر : #عاشقانه
-
رمان گناهکار (نسخه کامل) ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
افسانهای از چمروش (چَمروش) - نسخه آفلاین ژانر : #عاشقانه #تخیلی #فانتزی
-
رمان عاشقانه بانوی قصه ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
تب داغ هوس (تب داغ گناه جلد دوم) ژانر : #عاشقانه #انتقامی
-
اجباری بی رحمانه ژانر : #عاشقانه #ازدواج اجباری #اجتماعی #غمگین
-
با سقوط دست های ما ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
دختری با چشمان سرخ ژانر : #عاشقانه #تخیلی
-
یغمای بهار ژانر : #عاشقانه #اربابی
-
ماه دل (ماهِ دل) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
غرب زده ی ایرانی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #معمایی
معرفی بیش از ۱۰۰۰ رمان محبوب ایرانی خارجی و صوتی ...
ارسال روزانه بین 2 تا 4 رمان جدید به برنامه
رمان های آنلاین با پارت گذاری روزانه
با بیش از 35 ژانر مختلف برای همه سلیقه ها
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
تعداد آدمهایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم از آن ناراضیتر میشوم" هر روز که میگذرد بیشتر معتقد میشوم که آدمها "شخصیت ناپایداری دارند" نمیشود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین
اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف
دکلمه
جان دل
دکلمه
مرا به نام عشق بدنام نکن
دکلمه
کاش تو ماه بودی
دکلمه
رفتن...
دکلمه
اُهم
-
سیاهی لشگر ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
گرداب سرنوشت ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #معمایی #جنایی #روانشناختی
-
شیرشاه - VIP ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
التیام ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
دشمن بی نقص ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
اون کیه؟ ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
اسلحه ی خودکشی ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
عطر رازقی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #درام
-
سحردر یغمای بهار عالی بود۸ دقیقه پیش
-
زهرادر التیام چرا پارت جدید ارسال نمیشه۸ دقیقه پیش
-
ااادر عطر رازقی سلام به به برا شما یه ساعت تولد میگیرن. برا ما ک کسی یادشون نیست هنوز تولد نگرفتن😪🤤۴۸ دقیقه پیش
-
.....در تیدا زاده نور یا تاریکی عالی بود هرچی از قشنگی رمان بگم کم گفتم پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش 👌😻۵۹ دقیقه پیش
-
.....در حصار تنهایی من دوستان میشه اسم اون رمان که آخرش توی زندان عقد کردنو بهم بگین بدجور رفته رو مهم😐همون که دختره پدرش مشکل ریه داشت مدام سرفه میکرد و پسره هم پسر شهید بود۱ ساعت پیش
-
.در شاه شطرنج عالییی۲ ساعت پیش
-
فاطمهدر تمنای وجودم مگه فصل دوم داره؟۲ ساعت پیش
-
آویددر مگس خیلی قشنگ بود۲ ساعت پیش
-
نکاردر روزهای تا ابد بی تو (جلد دوم با تو هرگز ) سلام، اشکم در اومد ، ولی سوگند باید سوگند به اندازه دانیال رنج میکشید نه اینکه فقط دانیال رنج بکشه، خیلی دردناک بود زندگی دانیال و آسودگی سوگند۴ ساعت پیش
-
بدون نامدر نژلا فرشته ای با چشمان زیبا خوب بود ولی کسی مثل سامان روفقط تو رویا میشه پیداکرد۵ ساعت پیش
-
سارایدر عطر رازقی سلام خوبی داداش تولدتون هزاران بارمبارک 💥💥💥🎂🎂🎁برای شما چند روز تولد میگیرن یکم فکرم مشغول شد🤔🤔؟برای ماکه به زور اونم یه ساعت برای شما دوهفته🤨😯خوش بحالتون۵ ساعت پیش
-
فرشتهدر دختری که من باشم عالیه عالی من رمان خیلی میخونم ولی هیچکدوم اندازه این به دلم ننشست اولین بار خیلی سال پیش خوندمش تاحالا ۱۰ بار خوندمش از خوندنش سیر نمیشم به هرکی پیشنهاد کردم خوشش اومد خسته نباشید میگم به نویسنده اش۱۰ ساعت پیش