رمان اینجا زنی عاشقانه می بارد(جلد اول) به قلم فاطمه حیدری
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم…اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن! اینجا هوا ابریست…آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجا دنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده…اینجا…نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد! اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن…همه جا زنان میبارند…گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه…گاهی … گاهی زنان تنها میبارند…بی هیچ بهانه!
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۲۰ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #غمگین
خلاصه :
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم…اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجا هوا ابریست…آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجا دنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده…اینجا…نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن…همه جا زنان میبارند…گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه…گاهی … گاهی زنان تنها میبارند…بی هیچ بهانه!
قدم از قدم برمیدارم و اضطراب روی اضطراب میگذارم!
دست و دلم فرت و فرت می لرزد.
دلم حالی به حالی میشود!
نمیتوانم. نمیتوانم. رهام زیادی برای من بزرگ است. زیادی برای من مَرد است.
زیادی است. باور کن زیادی است!
- سلام
برنمیگردم تا مبادا… تا مبادا چه؟ تو را به خدا بس کن نگار.
نگاهش میکنم. چشم در چشمان مشکیاش میاندازم:
- سلام!
شالم را مرتب میکنم.
هزاران بار در آینه نگاه کردم و به خودم ثابت کردم که این کجکی بودن موهایم بِهم میآید؛ اما با دیدینش اعتماد به نفسم فروکش می کند و به یکباره همه را داخل شال یشمی ام می چپانم! با آن بارانی قهوهایرنگش، با آن بوت های چرمیاش که پاچههای شلوار نامنظم بیرون زده است و زیباترش کرده. خوشتیپتر از همیشه شده؛ البته این به این معنا نیست که برای دیدار با من بیشتر از همیشه به خودش رسیده نه او همیشه خوشپوش است!
با دستش به نیمکت اشاره میکند:
- نمیخواین بشینید؟
دستپاچه سری تکان میدهم و کنارش مینشینم؛ اما با میلیونها فاصله! به دست چروک پیرمرد سوپور نگاه میدوزم، از نارنجی فرم مخصوصش متنفرم. همیشه از نارنجی بدم میآید و بیشتر از آن از این افکاری که بیدلیل و بیموقع به سراغم میآیند. نگاهم میکند و با خودم فکر میکنم، نیمرخ زیبایی دارم یا نه؟
- نمیخواین چیزی بگین؟
نگاهش میکنم:
- چی باید بگم؟
نمیخندد. تازه اخم هم میکند، وای چقدر در مقابل این عظمت نحیفم! جا به جا میشود
و میگوید:
- باشه؛ پس من شروع میکنم!
تازه میفهمم که چقدر صدایش کلفت است. زیادی کلفت است! خیره در چشمانم میشود و تنها در این فکرم که در سرما آرایشم خراب نشده باشد. کرم پودر روی پوستم سفیدک نزده باشد و رژلبی که قطعاً پاکشده است. دستی به لبه شالم میزنم و چشم در چشمش میدوزم، نه میخندد. نه میگرید؛ اصلاً حرکتی از خودش نشان نمیدهد. تنها تماشایم میکند، میترسم در دلش بگوید که این رنگ بهصورت برنزهاش نمیآید یا…
حرف در ذهنم میخشکد:
- زیبایی ظاهری شما؛ اصلاً برای من مهم نیست خانوم. اینقدر خودتونو معذب نکنید.
خجالت میکشم. دلم میخواهد آب شوم… پودر شوم… لعنت به تو و زبانت!
لبه کتش را به هم نزدیک میکند و میگوید:
- می دونین که تو زندگیِ من یه رادینی وجود داره.
آرام جواب می دهم:
- بله. مطلعم!
- پس فکر میکنم فیروزه اطلاعاتی در اختیار تون گذاشته؟
وای که چقدر رسمی حرف میزند و مرا مجبورمیکند با همین کلاس جوابش را بدهم!
- بله!
نفس عمیقی میکشد.
- فیروزه منو می شناسه، حدود هفت هشت سالی هست که باهم توی این اکیپیم؛ حتی… حتی
با مادرِ رادین تو یه دانشگاه بودیم و تویِ همین گروه، نمی دونم فیروزه توی شما چی
دیده که فکر میکنه می تونیم باهم آشنا بشیم و نتایج خوبی رو بگیریم، اگه اشتباه
نکنم یه دو سه باری باهامون اومده بودین کوه، درسته؟
- بله!
سر تکان میدهد:
- توی این چندتا برخوردی که باهم داشتیم من چیزی از شما ندیدم و شناختی هم ندارم؛ ولی حتما فیروزه یه تفاهم و نقطه اشتراکی دیده که خواسته باهم ملاقات داشته باشیم، در هر صورت من؛ آمادم که بشنوم. چون من از شما هیچی نمیدونم!
سری تکان میدهم و نگاهش میکنم.
زبان باز میکنم:
- چی بگم دقیقا؟
شاکی میشود، تند میگوید:
- اینکه مثلاً چند سالتونه، تحصیلاتتون چیه؟ از خانواده تون از دلتون، از احساساتتون
از دیدگاه های مذهبی و حتی دیدگاه سیاسیتون، می تونید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی تونید؟ چقدر طعنه آمیز:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نگار پارسا… لیسانس داروسازی… بیست و نه سالمه، بیکارم. در واقع توی پژوهشِ سرا مربیم که اونم شغل حساب نمیشه… گرایش مذهبی هم خب؛ دوست دارم اون چیزی که دلم می خواد باشم؛ اما متاسفانه نیستم. در کل بگم آدم مذهبی نیستم؛ اما به اصولی که اعتقاد دارم بدجور پایبندم، به این مسائل ف*ق*ه*ی جدید اعتقادی ندارم. از س*ی*ا*س*ت خوشم نمیاد؛ اما… هه؛ تاجایی که بشه سبزم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر می ماند. منتظر حرفی که نمی خواهم بزنم، تو رو خدا نخواه، سر کج می کند و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسنگین می پرسد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانواده تون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب گلویم را قورت میدهم؛ حالا خوب است گفتم تو را به خدا:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مادرم فوت کردن. پدرم زن گرفتن و آلمان زندگی می کنن، من. تنهام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از ابروهایش را بالا میاندازد. نمیدانم، پوزخند است… چیست؟ به کجومعوج
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردنهای چهرهاش وارد نیستم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از کسی که تنها زندگی میکنه و تنها هم روی پای خودش وایمیسته توقع دارم محکمتر از اینا صحبت کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم را فوت میکنم. وااای او دیگر زیادی نظامی فکرمیکند، تنها لبخند میزنم؛ اما دوست دارم بگویم که تنها در مقابل تو اینگونه تحلیل میروم. در کل که بخواهی بفهمی باید بگویم قوی و محکمم، سرسخت. آنقدر که در برابر درخواستهای همکار جذابم روی نَفسَم پا گذاشتهام. آنقدر فیروزه از صلابتِ سخن و شانههای پهنش تعریف کرد که من اینگونه آب رفتم؛ باید قرصش را بخورم که: “او بیدی نیست که من ادای باد را درمیآورم” دستی در موی مشکیاش میکشد، تکهای از موی جلوی سرش سفید است. نمیدانم خودش از قصد رنگ کرده یا شاید. باز هم گند میزند به افکارم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ارثیِ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهول میشوم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به همان تکه میکشد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینو میگم. ارثیِ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندم. الکی؛ چقدر ضایع آنالیزش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه سؤال دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو را به خدا از آن سؤالهای سخت نپرس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تا حالا مردی تو زندگیتون بوده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسی میکشم. آسوده خاطر لبخند میزنم، آسوده خاطر:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه؛ هیچوقت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازهم ابرویش را بالا میاندازد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باور کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حسی که در آن لحظه دارم محکمتر میشوم. از اینکه باافتخار بگویم تو اولین مردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهستی که با او قرار میگذارم ل*ذ*ت میبرم؛ همین هم جرئت کلام بیشتری نصیبم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هرجور راحتید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مکث میگویم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شما اولین مردی هستین که باهاش قرار میذارم و اولین مردی که؛ شاید بخوام روش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدیتر فکر کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانه بالا میاندازد. نفسی فوت میکند و بخارش از نیمرخ تُن سردی دارد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عجیبه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواهم بگویم اصلاً هم عجیب نیست؛ اما نمیگویم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیخواین چیزی از من بدونید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا. حتما!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به سبک خودتون معرفی کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزبان درازی میکنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قطعاً محکمتر از من حرف میزنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیخندد و من توقع دارم حداقل یک لبخند دوستانه بزند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- معلومه؛ چون من مردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه. باید یک فمینیست گیر تو میافتاد! زیادی به هورمن های جابهجایش مینازد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیادی به مذکر بودنش افتخارمیکند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رهام آذر… سیوچهار سالمه، لیسانس معماری دارم، توی شرکت ساختمانی آرشیتکتم؛ در واقع تو شرکت دوستم کار میکنم! وضع مالیم میتونم بگم خوبه، زندگی متعادلی دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارم همیشگیِ در کل پشتوانه محکمیدارم. از لحاظ اعتقادی نمیدونم چی بگم؛ اما… بگذریم. از لحاظ س*ی*ا*س*ی هم تا حدودی که البته برعکس شما من عاشق س*ی*ا*س*ت*م و دردسراش، عاشق بحثای نزاع گونه اش. خانواده ام شیرازن، اصلیتم شیرازیه دانشگاه تهران که قبول شدم اومدم اینجا و خب… اینجا هم ازدواج کردم و موندگار شدم؛ اصلاً آدم احساساتی نیستم. رک و بی پرده حرفمو می زنم، توقع هم دارم صادقانه نظر دیگرانو بشنوم. کارم برام خیلی مهمه و همین طور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسی می کشد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پسرم… رادین، پنج سالشه؛ زیادی از حد می فهمِ و من عاشق آدمایی ام که بیش از حد پاشونو از گلیمشون دراز میکنن! یه کمم… یه کم که نه خیلی، بداخلاقم، زود عصبانی میشم و یه نکته مهم؛ به شدت باطن آدما و درونشون برام مهمه! خانومه نگار خانوم، برای من رنگ روسری و مدل چتری و مارک لباستون اهمیت نداره. همون اندازه که.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش را چند بار بالا پایین میکند و میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همون طور که سایز سی… و قوس کمر و رنگ لباتون برام فرقی نداره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش نمی گفت. کاش. دلم میخواهد بزنمش؛ واقعاً که!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من یه آدم کاملاً درونگرام و شرط اینکه کسی منو با تمام اخلاق سگیم تحمل کنه اینه که باطن شیشهای داشته باشه؛ پس وقتی با منید لازم نیست هر لحظه دستتون به لبه شالتون باشه یا دگمههای پالتوتونو چک کنید و نگران آرایشتون باشید؛ همینکه بفهمید ظاهر آدما یک درصدم مهم نیست یعنی باطنتون نمره خودشو می گیره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش میکنم. چقدر گستاخ است این مرد، دل به دریا میزنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همیشه اینقدر بیپروا حرف میزنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قاطعیت چشم در چشمم میدوزد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مکثی میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قاطعانهتر از اینم میتونم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شما باروحیهی خاصی اومدین اینجا یا شایدم ذاتیه؛ اما حس میکنم با مقابله و زور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدین درسته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانهای بالا میاندازد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچکسی نمیتونه منو تو کاری که نمیخوام زور کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند میشود، من هم پشت بندش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارتی از جیبش درمیآورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این کارتمه! فکر میکنم می تونیم بیشتر و بهتر آشنا شیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارتش را میگیرم… تشکر میکنم… تا دم مزدای مشکیاش همراهی میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید می رسونمتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه ممنون، ماشین دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راستی یه سؤال مهم دارم که ایشالا اگر دوباره دیداری داشتیم میپرسم. در مورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان میدهم. در را بازمیکند و قبل از اینکه بنشیند میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تا به امروز تو زندگیام آرامش نسبی برقرار بوده، نمیخوام با اومدن کسی بهم بریزه، نمی خوام اوضاعم خراب بشه؛ پس به کسی احتیاج دارم که آروم ترم کنه؛ فعلا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان میدهم و او مینشیند؛ بعد از بستن کمربند و تک بوقی راهی میشود! سیخ سیخ در سرمای زم*س*تان ایستادهام؛ در عین بد بودن؛ در عین اینهمه اژدها نماییها. چقدر خوب است! با او حس آرامش دارم. چون حس میکنم خودش است. خوده خودش. دوستهای اطرافم بااینکه هم جنساند؛ اما کنارشان امنیت روانی ندارم. حس آشنا و خوبی دارد که تابهحال در کنار حرفهای تیز کسی نداشتهام! او تیز است در عین حال نرم، هی عصبانیم میکند و میخواهی به رویش برگردی؛ اما وقتی آرامشش را می بینی ناخوداگاه آرام میشوی! باید خودم را اصلاًح کنم. اینکه هر لحظه نگران حالت قیافه ام هستم اصلاً ار نگاه رهام قشنگ نیست و فهمیده ام چقدر از آدمهای ظاهر بین بدش میآید! نمی توانم. آخر. اینهمه تغییر برای منی که این قدر به تیپ و کلاس کاری و قیافه دیگران اهمیت میدهد نشدنی است؟ اگر رهام این قدر جذاب و مردانه نبود عمرا همراهیش میکردم؛ اما… خب چه کنم؟ نمیشود با یک بی ترکیب کریه المنظر رابطه برقرار کرد… اصلاً در خونم نیست. از این لحاظ کاملا دو قطب مخالفیم. فقط خدا به خیر بگذراند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخستهوکوفته از پژوهش سرا برمیگردم. با همان بوتهای قهوهای و پالتوی کلفتم روی مبل مینشینم! دلم قهوه میخواد… خیلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو سه روزی از دیدارم با رهام میگذرد. دلم میخواهد بازهم ببینمش و دقیقاً از همان روز تابهحال سعی میکنم که شبیه او قاطعانه و محکم باشم. جوابهایم حسابشده و منطقی باشد. میتوانم چون روحیه رسمی بودن رادارم؛ اما… کاش روبه روی خودش همچین توقعی را از من نداشت! یادش که زنده میشود باور کن ناخودآگاه یاد کوه و صلابتش میافتم! نمیدانم چرا این سرو تنومند را جور دیگری دوست دارم. نمیدانم چرا این اقتدار برایم دلچسب تر از این صورت فریبند ست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز بااینهمه کار و سروکله زدن با بچههای آزمایشگاه و خستگی، هیچچیز نمیدانم… نمیدانم که چرا میتوانم مرد ازدواجکردهای را که بچه دارد دلخواهم باشد. چرا منِ آفتابمهتابندیده حاضرم با او باشم. با یک مرد مطلقه؛ شاید ارزش من. ارزش دخترِ دستنخورده بیشتر از این حرفهاست؛ اما…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانم شاید حکمت است. شاید قسمت است که اینقدر از مصاحبت با این کوه زیبا خوشم میآید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بیحالی بلند میشوم… لباسهایم را آویزان میکنم و مثل همیشه منظم داخل کاور میگذارم، بوتهایم را پاک میکنم و در کمد جا میدهم. موهایم را دوبار باز و بسته میکنم و کمی رژ میزنم، انرژی خاصی با آرایش کردن به من دست میدهد، سه ماه پیش موهایم را عسلی کردم؛ میخواهم مشکیاش کنم، مشکی پرکلاغی… فیروزه میگوید بیشتر به چهرهام میآید، قهوهجوش را روشن و پنجره آشپزخانه را بازمیکنم. هوا سرد است خیلی؛ اما دوست دارم. این گرما با این تُن سرد دلچسبتر است. صدای ماشینها دیوانهام میکند؛ اما همچنان روی صندلی آشپزخانه نشستهام و به خودم… به خودش… فکر میکنم؛ چرا رهام؟ چرا از ذهنم بیرون نمیروی. دوست دارم تنها یکجا گیر بیاورم و بنشینم تا صبح به او فکر کنم، به ملاقاتمان، به حرفهایش هرچند که کنفم میکردند؛ اما… این خشم مخفیاش هم جذاب است! فنجان بزرگی را از قهوه پر میکنم و به سالن برمیگردم… همیشه قهوه را به چای ترجیح میدادم، برای شبهایی که میخواهم بیدار بمانم و به کارهای آزمایشگاه برسم قهوه بهترین همراه است؛ رو به روی تلویزیون خاموش مینشینم. عطسه میکنم… دوباره به یاد رهام میافتم؛ چرا سراغی از من نمیگیرد… این چه جور آشنایی است؟ چرا دیگر نمیخواهد مرا ببیند… او شماره داد؛ اما من باید زنگ بزنم و چه بگویم؟ بگویم دلم میخواهد بازهم هم دیگر را ببینیم؟ آخر او از دخترهای محکم و پر غرور خوشش میآید… میدانم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما… تلفن خانه زنگ میخورد… شماره فیروزه است.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام. چطوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبم قربونت، تو چطوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خــــــــوب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیه شادی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فردا میخوایم بریم خونه سپهر اینا، رهامم هستا. به بچهها گفتم توئم میای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحال میشوم. در کسری از ثانیه حالِ نداشته به جسمم برمیگردد، بلند میشوم و راه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیروم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مطمئنی میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عاشق شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عشق که نه…؛ اما ازش خوشم میاد. همین؛ حالا چه خبره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تولد لاله ست. سپهر گفت خونه خودشون میگیره، تورو قرآن نگا نگار، مردم دوست پسر دارن مام داریم، این دانیال چُلمن اصلاً نمیدونه تولد من کِیِه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ول کن بابا توئم، اینا همه اش می گذره. همینکه باهم یه دوری بزنن یه پولی خرج کنن ا*رضاش*ون میکنه؛ اتفاقاً دنیای اینا محدودتره، خدایی فیروزه تو حاضری با دانیال ازدواج کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب… نمیدونم… شاید… نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بالاخره چی شد؟ آره نه شاید…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ول کن تورو خدا نگار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا چرا اینقدر دیر بهم خبر دادی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یادم رفت بابا… سهروزه میخوام بهت بگم هی یادم میره، میای دیگه قطعاً؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره میام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اولین باره بدون ناز داری با من میای یه جا ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازهم میخندم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینم به خاطر تو نمیام. به خاطرِ رهامِ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عـــــــــــــوضی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندم و او با فحش و دریوری خداحافظی میکند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز همین الان به فکر لباس و سر و ریخت فردایم. چه بپوشم؟ اصلاً رهام چگونه دوست دارد که بپوشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی دانم مهمانیهایشان بازنیست و خیلی هاشان هم تا حدودی معتقدند؛ اما… دوست دارم چیزی بپوشم که رهام دوست داشته باشد، همین. میخواهم نظرش را جلب کنم، میخواهم ببینم که این کوه میتواند بشود یک سنگریزه ی عاشق… یعنی میشود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح زودتر از همیشه بیدار میشوم. دیشب از ذوقِ دیدار دوباره رهام از خواب کامل خبری نبود. نمیدانم چه بر سرِ روحم آمده؛ چه بر سرِ احساسم آمده؛ اما… هرچه هست دوست دارم ببینمش. دوست دارم به وجودم توجه کند… به بودنم؛ البته که اسمش را میدانم… این خواستن است. دوست داشتن؛ اما هنوز در شکلگیری احساساتم مطمئن نیستم؛ اگر او مرا نخواهد و من الکی دل ببندم چه؟ آن وقت من میمانم و یک دل عاشق. من میمانم و یک رهام نیامده! لباسهایم را میپوشم و با وسواس آرایش میکنم. وقتی میگوید ظاهرت برایم مهم نیست؛ یعنی… ای خدا من آخر دیوانه میشوم. این یعنی اش را نمیفهمم! شال زرشکیرنگ چروکی را سر میکنم. موهایم را بیرون نمیگذارم. هم راحت ترم هم… لبخند میزنم و در آینه زل میزنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هم برای رهام مهم نیست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعطر میزنم. نیم بوت های براقم را از کمد بیرون میکشم و پا میکنم، آمادهام. با تک بوق دانیال بیرون میروم. از همان دور برای فیروزه دست تکان میدهم. او هم کلهاش را، دختر خشکی ست و من عاشق این جدیتش هستم. سوار میشوم و با فیروزه دست میدهم. دانیال از آینه نگاهی میاندازد و میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راستی اون روز با رهام رفتین بیرون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندم. میخواهم بگویم عمهات و خر کن؛ یعنی تو نمیدونی؟ به تو نگفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیه؛ چرا میخندی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچی… هیچی. آره رفتیم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیابان را تماشا میکنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فک میکردم بهت گفته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هه… رهام هیچوقت هیچ حرفی از این مسائل نمیزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با صدای آرامتری میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون؛ اصلاً بلد نیست حرف بزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم بگویم خیلی هم خوب حرف میزند. نمیدانی برای من چه بلبلزبانیهایی که نکرده؛ اما…؛ مثل همیشه زبان بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفیروزه برمیگردد نگاهی به سرتاپایم میاندازد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی پوشیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همون لباس سرمهای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان میدهد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه عطر داشتم خونه… نو بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابات آورده بود نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوهوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچکدام از وسایلی را که بابا میآورد را استفاده نمیکردم؛ هیچوقت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی بیشعوری نگار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مرسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا مقصد حرفی نمیزنیم و من چقدر راضیام از این سکوت، دوست دارم به رهام فکر کنم. اینکه امروز چگونه میخواهد با آن ظاهر عجیبش مرا جادو کند. کاش اینقدر جذاب نبود و کاش بهجایش کمی اخلاقش نرمتر بود. دگمه آسانسور را فشار میدهم و با حرکتش و صدای موزیک مسخرهای که پخش میشود هر سه میزنیم زیر خنده، پیاده که میشویم درست روبه روی در آپارتمان سپهریم. با فکر اینکه الان رهام پشت این در روی یکی از این مبلها نشسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو شاید لبخند میزند قلبم میریزد و چقدر از این ریزشهای ناگهانی خوشم میآید! از اینکه حس دوست داشتن و اهمیت دادن در من سرک میکشد! از اینهمه بیمهری خستهام… از اینکه بیستوهشت سال هیچ برایم ارزش نداشت. ارزشی مکمل و خاص، خستهام از اینکه احساس ندارم؛ البته نداشتم. اینکه با دیدن رهام سراغ من میآید اسمش احساس است. سپهر با روی خوش استقبال میکند؛ مثلاًینکه لاله از قضیهی تولد خبردار نیست و چقدر دلم میخواهد یک روزی کسی باشد که به این شکل بااینهمه عشق از غافلگیر شدنم ل*ذ*ت ببرد؛ فقط و فقط با چشم به دنبال مرد کوهستانم… نمیابمش. بادم به سرعت خالی میشود. به اتاق میرویم تا لباسمان را تعویض کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحکم به پهلوی فیروزه میکوبم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس کو؟ نمیاد نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آروم بابا. چه می دونم. اون همیشه همهجا دیر میاد. دیر میاد که زود بره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز هم خیالم راحت نمیشود، باهم به سالن میرویم. از سلام و احوالپرسی بیزارم… بیحوصله شدهام و چقدر بدم میآید حالم به کسی وابسته باشد، به بودن و نبودن کسی، تنها ویژگی بدِ اهمیت دادن همین است! نبودنش حالت را گ… میکند، بودنش از خود بی خود. فیروزه برایم شربت میآورد، مزه مزه میکنم و دعا میکنم تا آخر این شربت رهام بیاید، قلپ آخر را که سر میکشم صدای در میآید، قلبم میریزد. نگاهی به شیشه ی بوفه کنارم میاندازم. خوبم… خوبِ خوب… موهایم را داخلتر میکنم و لباسم را از تنم فاصله میدهم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفیروزه با لودگی نگاهم میکند. زیر لب میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واقعاً تو دیوونه ای نگار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد میخندد و چقدر از این دیوانه بودنها خوشم میآید؛ چرا زودتر از این، دیوانه نشدم! عجب دیوانهی دیوانهای… فیروزه زیر گوشم خبری را میدهد که خودم آگاهم، میدانستم تا پایان آخرین قلپ از شربت میآید. چشمبهدر میدوزم و دانیال که در را باز میکند ناخواسته خودم را از روی صندلی بلند میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفیروزه روی دستم را فشار میدهد و چشم غره میرود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بشین نگار؛ واقعاً ضایعی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمینشینم؛ اما میخندم، با دیدنش قلبم میلرزد و اولین کسی در تیررس نگاهش هست خودمم. سری تکان میدهم و لبخند گنگی میزنم. تنها به تکان کوتاه سرش اکتفا میکند، نه میخندد، نه اخم میکند. هیچی… هیچ! با مردها دست میدهد و پس از درآوردن کاپشن مشکیرنگش کنار دانیال مینشیند. سپهر سمت چراغها میرود و با خنده میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الاناس که دیگه نوزاد برسه… به خدا اگه تابلو کنید، خودم…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال با خنده میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سپهر جان خانواده نشسته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای قفل در میآید… همه ساکت میشوند… سپهر هیس هیس میکند و چراغها را خاموش میکند. صدای فریادهای لاله خندهدار است:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سپهرم. کوشی؟ عشقم امروز از اون روزاییِ که…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای سپهر که میآید همه بیصدا میخندند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ســلام… خانومی؛ حالا چرا داد میزنی قربونت برم… به خدا من هنوزم میشنوم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاله بلند میخندد… با ناز میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بریم بالا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر ها میخندند و نمیدانم رهام در چه حالیست…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچراغ و استریو همزمان باهم روشن میشود و همه جیغ میکشند. من؛ اما در این حال و هوا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیستم، میخواهم عکس العمل رهام را ببینم؛ هنوز هم همان جوری که نشسته بیهیچ واکنشی روی مبل لم داده و شربت مینوشد. لاله از ترس هزار بار میمیرد و من چقدر میشکنم از اینکه رهام توجهی نمیکند؛ چرا هیچ غلطی نمیکند؛ مگر ما برای آَشنایی همدیگر را ندیدیم؛ پس چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایش حالم را منقلب میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرمیگردم… لیوان شربت را طرفم میگیرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارم می نشنید… و چقدر… چقدر چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زنگ نزدید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبم را به دندان میگیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منتظر بودین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه؛ فقط فکر میکردم سراغی میگیرین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمات میمانم… این چه طرز برخورد است؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصادقانه میگویم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیدونستم وقتی زنگ بزنم باید چی بگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هه… جالبه چون منم نمیدونم چی باید جواب بدم؛ واقعاً نمیدونم این دختر پسرا مگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه قدر حرف دارن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندم… میبینی؟ خشمم را به ثانیه نکشیده می خشکاند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اولین باره میبینم جوابی ندارین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدی نگاهم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این مسئله فرق داره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانم با کدام جرئت؛ اما میپرسم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من چی؟ من برای شما فرق ندارم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع نگاهم میکند… طولانی و بدون پلک زدن… کلافه میشوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کتاب میخونین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر عجیب بحث را عوض میکند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانه بالا می اندازم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی کم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چون زیاد وقت آزاد ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به سرتاپایم میاندازد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی به تیپتون اهمیت میدین درسته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند میزنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله… درسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس وقت آزاد زیاد دارین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم کمرنگ میشود. تو چه مشکلی با ظاهر من داری مرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرصم میگیرد… دلم میخواهد سرش را بکوبم به دیوار؛ اما نمیشود؛ یعنی نمیتوانم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از جشن تولد خوشتون میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسؤال هایش گیجم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله خیلی… هه… مخصوصا غافلگیر شدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهایش را جمع میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برعکس، من از شلوغی و جشن و مخصوصا سورپرایز شدن بدم میاد، خیلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو ذوقم میخورد. عصبانی میشوم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این حرفها چه معنی میده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحکم مینشیند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فقط میخوایم همدیگرو بشناسیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولی من اینجوری حس نمیکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حس ادما گاهی اشتباه میکنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند میشوم… او هم آرام کنارم، دستش را در جیب شلوار جذبش فرو میکند و آرام زیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشم میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فردا شرکت کار دارم، پس فردا میام دنبالتون بریم بیرون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرود و مرا با حرص، اشتیاق، خوشحالی، عصبانیت، با چند حس متضاد تنها میگذارد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر از دستش شاکیام، همان قدر که شادم، خدا خدا میکنم که این امروز هم سریعتر بگذرد. بگذرد و خدا کند رهام از من نگذرد. برایم مهم است خیلی… دلم برایش تنگ میشود، زود به زود… دلم میخواهد بیشتر بشناسمش. دلم میخواهد بیشتر بشناسدم! دلم میخواهد رادین را ببینم، فیروزه زیاد تعریفش را میکند، دوستش دارد… خیلی؛ هرچه اصرار میکنم که در مورد آنا مادر رادین چیزی بگوید… حرفی، سخنی، نشانی؛ اما هیچ نمیگوید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگر خودِ رهام بخواد بهت میگه، شما هنوز زیاد باهم جور نشدید که من همهچیزشو کف دست تو بذارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناراحت شدم؛ اما او هم حق داشت. بازهم قهوه می خورم و بازهم به او فکر میکنم به این که تا به حال هیچ مردی ذهنم را این قدر به خود مشغول نکرده بود، به کسی که با تمام سرمایش با تمام حالات دفاعیش؛ اما باز دلخواه من است. به مردی که حس میکنم بیشتر از دوستت دارم، دوستش دارم. هی میخواهم دیگر به تیپ و لباس و دیالوگ های اتفاق نیفتاده بینمان فکر نکنم؛ اما نمیشود. فنجان قهوه را روی میز کوتاه رو به رویم میگذارم و نفسم را فوت میکنم. میخندم و زیر لب میگویم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو هنوز نیومده منو از کار و زندگی انداختی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتحقیقهای بچهها را میخوانم؛ البته خواندن که چه عرض کنم. نگاه سرسری میاندازم و امتیازاتی در برگِ مربوطه وارد میکنم، فردا رهام به دنبالم میآید و…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حواسپرتیام حرص میخورم. فردا باید به پژوهش سرا روم؛ اما… رهام مهم است… نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهترین فرصت است که زنگ بزنم. تلفن خانه را برمیدارم. شمارهاش را میگیرم. دلم میلرزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند بوق طولانی صدایش در گوشم میپیچد… میپیچد و انگار دلم را میپیچاند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهانم را قورت میدهم… لبخند میزنم ناخودآگاه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام. خوبین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام ممنون شما خوب هستین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتعجب میکنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شناختین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت میکنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیزی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانم چه بگویم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راستش… من فردا پژوهش سرام، میشه… میشه بیاین اونجا دنبالم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله آدرس میدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادرس را می نویسد و می نویسد؛ قطعا وقت خداحافظی است؛ و من دلم نمیخواهد این مکالمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیخی به پایان برسد. همیشه عاشق زم*س*تان بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ساعت چند کارِتون تموم میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شش… شش و ربع.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه؛ پس… فردا میبینمتون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوکی. خداف.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی پرد وسط احساسم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- “بله”… “باشه”… از همه بهتر “چشم”، چرا لغات بیگانه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدا میخندم و میدانم او نمیخندد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چشــم… خدانگهدار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند دگمه آف را فشار میدهم، با لبخند عمیقی به سوراخ های روی گوشی خیره میشوم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش همیشه باشی؛ کاش همیشه طعنه بزنی؛ کاش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاه و بی گاه به ساعتم نگاه میاندازم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچهها بیمهابا سؤال میکنند و خیلی سرسری و بیحوصله جوابشان را میدهم. هفته دیگر امتحان دارند و امروز میخواهند اشکالگیری کنند. بازهم تحقیقهای جدیدشان را ارائه میکنند و من بازهم چیزی نمیفهمم! یک ربع زودتر از موعد کلاس را تعطیل میکنم. به دستشویی پژوهش سرا میروم. خودم را در آینه میبینم. آرایش نکردهام.حتی یک خط چشم، میخواهم مرا با تیپ رسمی و کاریام هم ببیند! میخواهم مرا بدون آرایش ببیند؛ اما نکند. نکند خوشش نیاید، نمیدانم اینکه میگوید زیبایی ظاهری برایم مهم نیست عملی است یا تنها در حد شعار است! مقنعهام را درست میکنم و یک دسته کم از موهایم را کج روی پیشانیام رها میکنم؛ اما باز پشیمان میشوم و همه را داخل میکنم! لبانم را تر میکنم و مانتوی رسمی سرمهایام را صافوصوف! پالتوئم را تن و چکمههای راحتم را هم پا میکنم. بعد از خداحافظی با مربیان دیگر به سمت در خروجی میروم، درست روبه روی پژوهش سرا، درست بهموقع، درست سر ساعت، درست دلخواه من آمده… ناخودآگاه لبخند میزنم و با دو به آن سمت خیابان میروم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیاده نمیشود همچنان، مینشیند و نگاهم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام، ممنون که تا اینجا اومدین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام، مشکلی نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشتر و بهتر از همیشه نگاهم میکند. خوشحالم… خیلی… لبخند میزنم. ماشین را روشن میکند و راه میافتد، دو کوچه پایینتر میایستد و بیحرف پیاده میشود. رو به روی کانون کودکان میایستد. فکر میکنم پسرش اینجا باشد؛ حدسم درست است. دست در دست پسر کوچک و قدکوتاهی از کانون خارج میشود. رادین تند و تند حرف میزند و رهام آرام آرام گوش میدهد؛ حتی گاهی دستش را رها میکند و عقب عقب راه میرود و با رهام حرف میزند… خندهام میگیرد. این مرد مغرور حتی با پسرش هم اینقدر خشک است؟ یک لبخند هم لایق اینهمه بلبلزبانی نیست؟ رادین به سمت ماشین میدود… با دیدن من ایست عجیبی میکند و خنده را از روی لبهایم پر میدهد، نگاهی به من و نگاهی به رهام میاندازد. رهام دستش به دستگیره است و چشم در چشم رادین دوخته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیشه را پایین میکشم. صدای رادین را میشنوم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این خانوم کیه بابا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرهام جدی میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بشین بهت میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه همین الان بگو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- توضیح میدم؛ الان نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتعجب میکنم. از طرز حرف زدنهایشان. از رابطه شان. رهام جوری حرف میزند که انگار با یک مرد سن دار طرف است، او پایش را از گلیمش درازتر کرده! مینشینند… با لبخند برمیگردم، نگاه کوتاهی میاندازد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاو حتی سلام کردنش هم بچگانه نیست. ل*ذ*ت میبرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند میگویم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلـام آقا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیخندد. تنها نگاهم میکند. مثل پدرش، زیاد شبیه رهام نیست؛ البته چهره اش؛ اما حس میکنم اخلاقش عین خود این پدر سر سخت است. رهام بدون اینکه نگاهم کند میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میذارمش پیش دوستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانه بالا میاندازم، رادین میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من خونه عمو یغما نمیرما، حوصلشو ندارم… خیلی حرف میزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرهام پوزخندی میزند، برای اولین بار… اسمش را خنده میگذارم. هنوز هم قسمت نشده تا لبخند واقعیاش را ببینم! شانه بالا میاندازد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دفعه آخرت باشه اینجوری حرف میزنی… فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اما آخه…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همین امروز میتونی بهش بگی اینقدر حرف نزنه؛ البته محترمانه… فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین فهمیدی حس قدرت به او میدهد. نگاهی به رهام میاندازم. همزمان با من نگاهم میکند… دلم میخواهد آفرین بلندی بگویم. به خاطر تربیتش. او بلد است با بچههای این دوره زمانه چگونه تا کند، دم خانه ویلایی نقلی پارک میکند. رهام زوتر پیاده میشود، رادین در را باز میکند. قبل از رفتن میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اسمتون چیه خانوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش میکنم… نمیخندم. او جدیتر این حرفهاست:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نگار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان میدهد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امیدوارم دیگه تو ماشین بابام نبینم تون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیخ میکنم. پیاده میشود… قبل از بستن در ماشین با لبخند میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خونه مون بهتره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر را میبندد و من پر و خالی میشوم. حال گرفتهام را پس میدهد، حس عجیبی دارم؛ وای او هم عین پدرش دیوانه است… عجیب است… پیچیده ست… دوستداشتنی است و این؛ یعنی مرد است، پیاده میشوم… به هوا نیاز دارم؛ رهام زنگ در را میزند. با باز شدن در رادین دستی مردانه به رهام میدهد و برایم سری تکان میدهد و داخل میرود، با تاخیر دوستش دم درمیآید. خندهام میگیرد. دوستهای رهام هم عین خودش جذاب و زیبا هستند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرایم سر تکان میدهد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب هستین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید، دم در بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرهام با لحن خندهداری میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میشه کمتر زر بزنی؟ مخ پسرمو میخوری با حرفات. برای صدمین بار، رادین هیچ علاقهای به ایکس باکس و بازیهای کامپیوتری و چه میدونم حرفای فیلسوفانهی تو نداره… ولش کن جونِ مادرت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندهام میگیرد. یغما هم با لحن خندهدارتری میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عجب آدمی هستی توها… پس چی میخوای؟ بدم این کتابای چرت و پرتو بخونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- احمق رادین سواد نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس چرا بیخودی می گیره دستش واسه من ژست آدم بزرگارو درمیاره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرهام کلافه میخندد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ای بمیری یغما؛ اصلاً ولش کن، تو فقط کاری به کارش نداشته باش. حرفی ام هست زنگ بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم گوش میدم! یغما میخندد و خداحافظی میکند. رهام سر تکان میدهد و سوار میشود…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدا میخندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- گفتین شش سالشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندم باز:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هه… اون شصت سالشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم میکند. طولانی… دوباره همان پوزخندی که دیگر برایش دلضعفه میگیرم. در ترافیک ماندهایم و چقدر این مکثهای طولانی با رهام و سکوت خشنش زیباست! نگاهم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دیدیش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند میزنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فوقالعاده ست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره به روبهرو خیره میشود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به مامانش رفته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرش فوقالعاده بود؟ حسودیام میشود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجا میریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه کافیشاپِ همیشه میرم اونجا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تنها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنظور من بد نبود؛ اما او بد تعبیر میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هنوز برای بازخواست شدن زودِ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخجالت میکشم… سرم را پایین میاندازم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از دخترایی که سر زبون دارنو فکر میکنن با زبونشون میتونن بقیه رو خر کنن بدم میاد! از اونایی که میخوان برای جبران اشتباهاتشون بهانه تراشی کنن بیزارم. از اونایی که میخوان دست پیشو بگیرن پس نیفتن نفرت دارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبه که اینجوری نیستی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم را بالا میگیرم. لعنتیِ دوستداشتنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترافیک خلاص میشویم… دستی را میکشد. نگاهم میکند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باورت میشه چقدر از ترافیک خوشم میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندهام میگیرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوییچ را برمیدارد… پیاده میشود، من هم به دنبالش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارم میایستد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخه همیشه پشت ترافیک یاد کارای مهمم میفتم. یاد کارایی که انجام ندادم و باید انجام بدم… یاد… یاد گذشته ام… یاد الانم… یاد آینده ام از فکر کردن خوشم میاد و این فرصت فقط و فقط تو ترافیک ل*ذ*ت بخشه، نه وقتم هدر میره نه ترافیک سخت میشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبِ من… دلم میخواهد ب*غ*لت کنم؛ اما تنها میخندم، باهم وارد کافی میشویم… نامش سیاه و سفید است! دنجترین جای کافی را انتخاب میکند، پالتوئم را درمیآورم و مینشینم، به سمت پیشخوان میرود با چند نفری دست میدهد و برمیگردد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینجا اصلاً قشنگ نیست؛ اما خوشم میاد ازش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان میدهم، راست میگوید دکور زیبایی ندارد؛ اما جالب است!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شما کلاً هرچیزی که زشت باشه رو دوست دارین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچ چیزی زشت نیست. من تنها از چیزایی خوشم میاد که خیلی زیبا نیستن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسردرگمم میکند. تو چه میگویی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو فنجان قهوه میآورند؛ چرا در مورد اینکه چه میخورم نپرسید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش میکنم. خب که چی؟ چه باید بگویم مرد متوقع؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از خودتون بگین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صندلی تکیه میدهد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچوقت هیچ حرفی برای زدن نداری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه… چرا میخواهد اینقدر مرا بد تابش دهد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از آدمای کم حرف خوشم میاد… خیلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند میزنم! من زیادی اشتباه فکر میکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رادین بیشتر از این حرفا میفهمه؛ مطمئن باش هم شما رو هم نیتتون رو به خاطر بودن تو ماشین من میدونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله معلومه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقهوهاش را سر میکشد، سکوت طولانی… خسته کننده وای که چقدر سرد است هوای این رابطه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- درست زمانی که باید حرف بزنی هیچ موضوعی به ذهنت نمیرسه؛ الان دقیقا اینجوری ام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اصلاً لازم نیست حرف بزنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که تنها میخواهم نگاهت کنم… همین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرو بالا میاندازد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخراب کردهام. بحث را عوض میکنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا میخواین ازدواج کنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلوپی از قهوه مینوشد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کی گفته میخوام ازدواج کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیخ میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نیت ما برای آشنایی چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیرهام میشود… جدی میگوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندا
00عالی خداقوت
۱ ماه پیشستین
00مگ نویسنده این رمان زینب ایلخانی نیست:/چرا به اسم دیگ زده
۱ ماه پیشمبینا
00فقط میتونم بگم عالی بود
۵ ماه پیشب ت چ
00انقد سر این رمان گریه کردم که اشکام تموم شد🥲 از اونجایی که خودم عاشقم وقتی گفتن رهام مرده انگار عشق من مرد وای اصننن
۵ ماه پیشیسنا
۲۲ ساله 10بدون هیچ داستانی یا هیجانی . بی مزه بود و نویسنده ففط جمله پشت سرهم چیده
۱۲ ماه پیشطیبه عبداللهی
۳۳ ساله 00طرز نوشان رمان مزخرف هست چرا داره قصه میگه رمان باید جوری نوسته بشه انگار تو خود داستانی
۱ سال پیشتیتی
۶۰ ساله 10خوب بود
۱ سال پیشسارا
224از رمانای غمگین متنفرم بنظرم یکجورایی نویسنده های غمگین نویس بیمار هستند
۲ سال پیش___
00😐😐
۲ سال پیشمهسا
۲۵ ساله 50کسی تورو مجبور نکرده رمان غمگین بخونی بخصوص ک این برنامه کار همه رو راحت کرده و رمان هارو دسته بندی کرده
۱ سال پیش
10بسی زیبا🥲❤️
۱ سال پیشماهی
10ممنونم فاطمه جان.قلم خوبی دارید.داستان لحظه به لحظه وخیلی نرم پیش می رفت.دلم برای رهام داستان تنگ میشه.تازه داشت از اون لاک حساسش بیرون میومدوعاشقانه هاش شروع میشد.دوست دارم توی جلد بعدی دوباره برگرده
۱ سال پیشفاطمه
۳۲ ساله 20رمان خوبی بود ممنون فاطمه جون بابت رمان زیباتون 🌟🌟🌟
۲ سال پیشدخترک
۱۸ ساله 21عشقی تخیلیِ خوبی بود:)
۲ سال پیشzahra
31عالیه عالی این رمان یکی از بهترین رمان هایی بود ک تا حالا خوندم بهتون پیشنهاد میکنم حتما بخونینش
۲ سال پیشدختر الماس
۱۷ ساله 20رمان بسیار قشنگی بود یکم برام عجیب بود مرگ رهام ولی جوری ک دوستان در نظرات گفتن انگار رهام زندس ایشالا جلد دومش و بخونم نظر کلی بدم✋🏻
۲ سال پیش
سلام عالی بودخسته
۵۲ ساله 00خیلی نوع نوشتنش رو دوست داشتم انگارازته دل حرف میزدبااینکه خیلی ادبی بودوتوی روزمرگی هااینجوری حرف نمیزنیم ولی توی این داستان کلمه به کلمه اش برام قشنگ بود.نمیدونم شایدطبیعت سن ام اینجوری شده.ممنون