لرد تاریکی به قلم حدیث افشارمهر
پارت پانزده :
لرد که به غرورش بر خورده بود با چشمان خشمگینش به پیرمرد جادوگر نگاه کرد. اما نتیجه ی این جنگ نگاه به این ختم شد که دستش را جلو برد محکم معجون را گرفت و در ثانیه سر کشید. شیشه را با قدرت دور انداخت و با صدای تق و تق غلت خورد و گوشه ی خانه افتاد. لرد س ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ثریا
00عالی بود عزیزم خسته نباشی