پارت هشتم :

رها چنان ترسیده بود که حاشا نکرد. با عجله

سرش را به نشانه­‌ی تایید تکان داد و با خودش عهد بست که تا آن قرص­‌های لعنتی را مصرف نکرده و تمرکز­ش را بازنیافته است، هیچ ابتکار عملی به خرج ندهد. عطوفتی عمیق نگاه ارسلان را روشن کرد که بعد از آن حجم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.