مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۱۱۲۲ روز پیش
پس گفتی پیش معراج کار میکنی؟ خوبه، خوش شانسم هستی نیاز جون!...
یه تای ابروم رو بالا انداختم و به معراج نگاه کردم که بیتوجه به ما خیلی عمیق مشغول صحبت با میثم بود و بعد دوباره به عاطفه خیره شدم که یه چشمش به میز ما بود و یه چشمش به من.
- ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ریحانه
۱۵ ساله 00اولین باری که تو این رمان قهقهه زدم سر این پارت بود🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣