مرگ در پاورقی به قلم میلاد سرداری
پارت پانزده :
عرق روی پیشانیاش را پاک کرد و تیشرتش را جلو عقب کرد!
- من دارم از گرما میمیرم! سرما چیه؟
بادی سرد وزیدن گرفت موهای طلایی رنگ قباد را به رقص درآورد، به پهلوی اسب پناه برد و جامهاش را محکم دور تن نگاه داشت.
- پروردگارا! تو مجنون ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما