سرای سیمرغ به قلم مرتضی حق شناس
پارت یازده
زمان ارسال : ۱۶ ساعت پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
کشتار به پایان رسید، مرغ و خروسها را بردند، حیاط را شستند. در مرغدانی را باز کردند، برای آنها دانه ریختند و آنها بیخبر از همهجا شروع کردند به سیراب و سیرشدن و چه مضحک بود حالا برایم زندگی وقتیکه پایان راه را میدیدم. اول میخواستم که از فرجام کار برای باقی مرغان بگویم، اما دیدم هرچه بگویم، نه آنها باور میکنند و نه من چیزی به دست خواهم آورد؛ مگر خنده و تمسخر آنها. برای هم