میان خشم و انتقام به قلم علیرضا لرکی
پارت هشتم :
در همین افکار ترسناک، جلوی مغازه رسیدم. داشتم با خودم فکر میکردم اوضاع قبلی بهتر بود. حداقل صبحها فقط به قسطهایمان فکر میکردیم اما الان اضطرابهای مهمتری داشتیم. یک قاتل خاموش گوشهای نشسته بود و انتظار میکشید. انگار صبحها که پا میشدیم، به ل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یاسمن
00تا اینجا که خیلی خوب بود.👌