مهمیزهای سیاه به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی و ششم
زمان ارسال : ۲۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
ساعت فقط کمی از ده شب گذشته بود که سورن قدم توی پارکینگ نیمه تاریک و خنک گذاشت. در حالی که مردان سیاه پوش که تعدادشان به بیست نفر میرسید؛ برای محافظت به دورش یک حلقهی بسیار منظم بسته بودند. سورن در مرکز این دایره به جلو قدم بر میداشت و هر قدم افرادش با او هماهنگ بود.
مردانش چشم میچرخاندند و تمام ستونهای قطور و سیمانی را از نظر میگذراندند. هر چند قدم یک ستون قوی و سفید رنگ. نور
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم خیلی خطره😅
۲ هفته پیشمهشید
00فقط میتونم بگم عالی بود 🌹😍
۳ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خوشحالم دوست داشتی عزیزم😍💚💚💚
۳ هفته پیشZarnaz
۲۰ ساله 00اگه پدرخوانده به زنش خیانت کنه واقعا باید کشتش 😶🤬😡اون تیکه که سورن گفت نمیتونن کش تنبونشون نگه دارن کلی خندیدیم خیلی خوب گفت👏🤣میگه میشه با ساز تو بزنم ای جونم خدا😍خیلی بهم میان سورن و نیلی 😍
۳ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
منم از خیانت متنفرم واسه همین هرگز توی نوشتههام یا کلا درموردش نمینویسم یا کاملا به ندرت
۳ هفته پیشZarnaz
۲۰ ساله 01عالی مثل همیشه دستت طلا ❤️متأسفانه به اطلاعیش نرسیدم🥺میشه لطفا داخل تلگرام بزاری🙏دیالوگش چه جالب بود برای خودش بود😍ولی به نظرم یه معشوقه همیشه خطرناک نیست شاید بتونه حتی قدرتمندترتم بکنه😍
۳ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
بله عزیزم قطعا توی تلگرام میذارم اطلاعیه رو🤩 در نظر همایونفرها خطرناک هستن🤭البته واقعیت اینه که عشق میتونه تاثیر زیادی روی آدم ها بذاره و همایونفرها اینو نمیخوان و دلایل دیگه ای که مشخص میشه
۳ هفته پیشپرنیا
01اسپویلت شایددرمورده خوابیدن روسیهاکنار ایرانی هاباشه ،مثلا سورن کسی رو پیشنهاد بده😟😟از سورن هیچ چیز بعید نیست بقول ساناز ممکنه از طرف کسی هم باشه ولی خدانکنه چون باعث آرامش سورن شده بایدکنارش باشه
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
تو همیشه حدس های درست و یا***میزدی الان این حدس روسها که گفتی واقعا بعید بود. واسه همین الان به روش فرهاد خوشحالم😆
۴ هفته پیشپرنیا
00میدونی ؟؟از من دیگه انتظار نباید داشته باشی چون با ی کلاس اول سرو کله میزنم 🤕😫😫
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ای جانم😍خدا اون کلاس اولی رو سلامت و خوشحال برات نگه داره😍
۳ هفته پیشپرنیا
00ممنونم عزیزم🥰😘همچنین گل پسر نازنینتو
۳ هفته پیشآتنا
00واقعا هیچ کلمه ی دیگه ای واسه توصیف زیبایی این قلم وجود نداره🥺مرسی که انقدر زیبا مینویسی نویسنده دوست داشتنی💋
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
قربونت عزیزم مرسی که رمان های منو برای خوندن انتخاب میکنی😍
۳ هفته پیشآتنا
00من واقعا هیچ پیش بینی برای این رمان خفن ندارم چون اصلا شدنی نیست و فقط میشه ازش لذت برد و میخکوب شد از قدرت ذهن و قلم نویسنده
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
منم فقط باید بگم تشکر😍💚💚💚
۳ هفته پیشآتنا
00اما از اونجایی که میگی سورن قراره شوکه بشه من از همین الان تو شوکم والا منم فکرم سمت نیلی هستش که نکنه یه نفوذی چیزی باشه؟
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
از من میپرسی؟ من که چیزی نمیدونم😂
۳ هفته پیشساناز
111️⃣نکنه میگی سورن شوکه میشه نیلی جاسوسی از طرف کسی،باشه 2️⃣به عنوان عشق نیلی 3️⃣درکنار نیلی صدر صد 4️⃣نه اتفاقن خیلی هم جذاب🤩 💚💛❤️💙💜💜🤎🧡
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ببین وقتی نظرت رو میگی و فقط استیکر نیست چقدر قشنگهههههه🤩🤩🤩
۴ هفته پیشساناز
00اتفاقا تهشم استیکرهامو گذاشتم که بفهمی منم🤣😁تو سوال بپرس تا من جواب بدم من نمیدونم چی بگم🫣🙊🙈
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
پس هر وقت سوال داشتیم روی کامنت های تو حساب میکنم و منتظرم😅💚💚💚
۳ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
پس هر وقت سوال داشتیم روی کامنت های تو حساب میکنم و منتظرم😅💚💚💚
۳ هفته پیشالف جیم
001_ توضیح بدید خود کلمه اسپویل چیه.. ٢_تلنگر زننده به زندگیش ٣_نیلی، اشکان (بیشتر نیلی) ۴_اصلا 5_ خیر.
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
یعنی یه نفر که از آیندهی یک فیلم،سریال،کتاب و... خبر داره و قبلا دیده یا خونده بیاد بهت بگه که قراره چی بشه. حالا بیا حدست رو در این مورد بگو🤩
۴ هفته پیشمهشید
00فقط غیرت سورن که نمیدونی این شکلی 🤯باشی یا این شکلی😍عالیییییی
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا حرف اون مرتیکهی روسی به منم بر خورد 😑
۴ هفته پیشمهشید
01عزیزممم فقط اونجا که از باباش حرصش گرفت و مهره ی اسبشو زد...ناشناسی که گفت شاید اینجوری آروم بگیری....نگاه خیره ی سورن...نمیدونم چرا اینجاش خیلی به دلم نشست🥺
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خیلی حس بدی بهش دست داد🥺💔
۴ هفته پیشمهشید
00خب درمورد سوالاتت بگم که واقعا هیچی از اسپویلت نفهمیدم😂حدسی نمیتونم بزنم غیر همون چیزی که ساناز توی کامنتش گفت.وقتی کامنتش رو خوندم منم گفتم شاید همین باشه
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به به.... عجب اسپویلی دادم🤭
۴ هفته پیشآمینا
00۱.حتما نیلی هم دختر یه مافیاست۲.دوست داره زنش بشه و کنارش باشه ولی منوچهرخان ظلم کرده در حق پسرمون.شاید دختر دشمنشون از آب دربیاد۳.اشکان۴.نه خوبه درسته همش سورنِ ولی سورن پیش همه هست تنهاکه زندگی نمیک
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چقدر خوشم میاد وقتی در مورد پارتهای آینده ازتون حدس میخوام همهتون حدس مشترک دارید و منم خوشحالیم میشه مثل همون خوشحالی های فرهاد که به گلشن میگفت فقط اینجوری شدت خوشحالیم رسونده میشه😆
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چقدر خوشم میاد وقتی در مورد پارتهای آینده ازتون حدس میخوام همهتون حدس مشترک دارید و منم خوشحالیم میشه مثل همون خوشحالی های فرهاد که به گلشن میگفت فقط اینجوری شدت خوشحالیم رسونده میشه😆
۴ هفته پیشآمینا
10۵.نه اینقدر همه چی رو خوب میگی نکته مبهمی نیست.اسپویلت هم به درد عمه سورن میخوره😅😅مرسی بابت پارت 😍🥰
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اسپویل نیلوفری بود دیگه🤣
۴ هفته پیش
ایلما
00باید منوچهر خان و سر به نیست کنیم تا سورن بتونه باخیال راحت ب نیلی جونش ابراز علاقه کنه😂😂