پارت پنجاه و نهم :

شکست درازدواجم ،بی پولی و بی کسیم افکار خودکشی را در ذهنم ایجاد کرده بود.دیگر امیدی به این زندگی نداشتم.نفس عمیقی کشیدم تا افکار دیوانه کننده‌ام را به عقب بفرستم.دیگر آریا از دیدمان محوشده بود .پیرزن اشاره‌ای به پشت سرش کرد. در برابر چشمان متعجبم همان پسرغریبه، خودش را به ما رساند.
رو به پیرزن گفت:
_ اینم دوتا تراول پنجایی..همون جور که صحبت کردیم.
پیرزن نگاهش میان من و پسر غری

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۳۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.