آواز صبح مشرقی به قلم دیبا کاف
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۳۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
گوشه بشقاب گذاشتمش و بعد از اینکه کمی نوشابه نوشیدم برش داشتم و خوردم.
خیلی خوشمزه بود.
شام رو که در سکوت خوردیم ظرف ها رو جمع کردم و داخل سینک گذاشتم.
قصد داشتم به تنهایی ظرف ها رو بشورم اما هوداد کنارم ایستاد و مانع شد بنابراین من مشغول کف کردن شدم و هوداد بود که اونها رو آب میکشید.
حین شستن ظرف ها نگاهی به نیمرخش انداختم.
جدی و با ابروهای در هم گره خورده به بشقاب
ستی
00واقعا که محشره دستت درد نکنه با این رمان خیلی خیلی عالیت