پارت پنجم

زمان ارسال : ۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه

هدایتی با بدخلقی خداحافظی کرد و تماس را قطع کرد. سهند دستش را توی موهای قهوه‌ای اش کشید. این مرد صاحب کارش بود و هیچکس صلاح نمی‌دید با صاحب کارش یکی به دو کند. از تینا متنفر بود و هیچ رقمه تاب تحملش را نداشت و البته که عزادار پدرش بود! چرا این خانواد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.