پارت هشتاد و نهم :

ریزه کاری‌های پروژه باباطاهر هنوز ادامه داشت و تنها من بودم که داشتم از انجا می‌رفتم.می دانستم هنوز هم دل دیوانه ی من به آرمان علاقه دارد ،پس بهتر بود ،هر چه زودتر از این دانشگاه و این شهر می رفتم .
_ یادتون رفت ازم تشکر کنید نبات چایتونو حل کردم .
سکوت آنجا با این جمله ی پگاه شکسته شد .
همه نگاه ها به سمت پگاه برگشتند ،نرم و آهسته این جمله را به محمد گفته بود ولی سکوت آنجا باعث

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۰۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.