خیانتکار عاشق 3 به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت شصت و دوم
زمان ارسال : ۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه
باز شدن در همانا و سوت کشیدن سرم همانا، مثل این بود که یه وارد یا دنیای دیگه شده بودم.
از سکوت و آرامش به مرز انفجاری از سر و صدا و هیاهو رسیدم که لبخندم محو شد و اخم روی پیشونیم نقش بست.
پیشبندم رو از آویز برداشتم و نیم نگاهی به دنیرو انداختم که مثل مار پوست انداخت و با عصبانیت و داد و هوار به سمت آنتونی رفت.
بعد از پوشیدن دستکشهام به سمت لابی رفتم و منو و دفترچهیادداش
سارا
12میشه رایان یه روزی برگرده😭