پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۲۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه


باز شدن در همانا و سوت کشیدن سرم همانا، مثل این بود که یه وارد یا دنیای دیگه‌ شده بودم.
از سکوت و آرامش به مرز انفجاری از سر و صدا و هیاهو رسیدم که لبخندم محو شد و اخم روی پیشونیم نقش بست.
پیشبندم رو از آویز برداشتم و نیم نگاهی به دنیرو انداختم که مثل مار پوست انداخت و با عصبانیت و داد و هوار به سمت آنتونی رفت.
بعد از پوشیدن دستکش‌‌هام به سمت لابی رفتم و منو و دفترچه‌یادداش

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارا

    12

    میشه رایان یه روزی برگرده😭

    ۳ هفته پیش
  • فیونا

    20

    این ایدن خیلی خوبه😂❤️

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.