تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت هفتاد و پنجم
زمان ارسال : ۲۵۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
حال:
جرعهای از چایی داغش نوشیده و لیوان را روی میز میگذارد. بعد از برخورد تندی که پریروز با پروین داشت، خواهرش هنوز هم با او سرسنگین بود. پروین با اینکه میدانست مقصر است، اما اینبار عزمش را جزم کرده بود که کوتاه نیاید و به هر شگرد و شیوهای که میتواند، صدرا را راهی خانهی بخت کند. طوری به صرافت اینکار افتاده بود که فراموش کرده بود بخت با هر خانهای یار نیست.
صدرا هم در ج