پارت دویست و پنجاه و هفتم :

دوباره تک خنده‌ی کوتاهی زدم و دستی به چشمم کشیدم:
-از نظر من بابا یه مرد سن و سال‌داره با موهای جوگندمی که دیالوگ‌شم فقط چهارتا جمله‌ست؛ بشین، نکن، نرو، زشته این کارا و...
تبسم محویی روی لبش شکل گرفت:
-بازم دیالوگ دارن؛ هشت شب خونه باش، اون پسره کیه داره نگات می‌کنه؟ موتو بکن تو شالت. این لباس چیه پوشیدی؟ نه؟
با خنده تأییدوار سر تکان دادم و او ادامه داد:
-ولی می‌دونی ک

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.