پارت ده

زمان ارسال : ۷ روز پیش

و البته طبیعی‌ست که بعد گذشت چند روز انسان ناامید شود و باور کند چنین مکانی تمام دنیای اوست.
هفته‌ای گذشت؛ همه‌چیز برایش بسیار محرز شد واقعیت همانی بود که دیده می‌شد، نه چیری کمتر و نه چیزی بیشتر.
اکثر روز را درون کلبه‌ی کوچک و محقر خود سپری می‌کرد، آفتاب در طول روز آن‌قدر سوزان بود که جز چند دقیقه هنگام صبح و غروب نمی‌شد از کلبه بیرون رفت. کلبه او را از گرمای طاقت‌فرسای بیر

23
2,468 تعداد بازدید
7 تعداد نظر
10 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید