شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت پنجاه و چهارم :
زیادی ساده بود که فکر میکرد دلیل این نگاه دزدیها را تنها خودش میداند و این را وقتی فهمید که دختر خیره به مقابلش نیشخندی زد و گفت:
- از آرشم میگم، فقط اینکه... هنوزم وقتی میخوای یه چیزیو از من پنهون کنی نگاه میندازی پایین و نمیتونی نگاهم کنی؟< ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
صدف
00همچنان عالی