پارت چهل و هشتم :

پیش آقای.... راستی فامیلی کیارزمتون چیه؟

باز سرخوسانه خندید و این حسادت مرد نه به اندازه‌ی تعصب خرج کردن‌های کیارزم؛ اما در حد خودش، دلش را مالش داد و دختر همزمان با روی مبل گذاشت ساک و کیفش گفت:

- باشه... فامیلیِ کیارزممونم تاجداره...و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.