شاخه سرخ ارغوان به قلم اعظم افتخاری
پارت پنجاه
زمان ارسال : ۷۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
مرد گفت: مهمونی داریم. شماها هم دعوتید. سپس جلوتر آمد و در حالی که طناب را از بدن کامران که به صندلی بسته شده بود باز میکرد گفت: مثل بچه آدم دنبال من میایین. کامران از صندلی جدا شد امّا همچنان دستانش بسته بود.
هر دو کت بسته و با هدایت مرد از ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00🙏💐