پارت ده

زمان ارسال : ۲۳ روز پیش

بقیه هم کم‌کم متفرق شدن و هر کدوم به گوشه‌ای دور از چشم نگهبان‌ها خزیدن.

با پشت دست عرق روی پیشونیم و پاک کردم و نفس عمیقی کشیدم.

سه تا از نگهبان‌ها با شوکر وارد شدن و مستقیم به سمت سلول جنوی رفتن.

با اشاره و تهدید از کف زمین جمع ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید