شاخه سرخ ارغوان به قلم اعظم افتخاری
پارت چهل و هشتم
زمان ارسال : ۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
مرد با سینی غذا برگشت و آن را جلوی او گذاشت و بدون حرفی رفت. نگاهی به سینی کرد. یک بشقاب برنج با تکهای گوشت و لیوان آب. ماجرای پیش آمده اشتهایی برایش باقی نگذاشت امّا مجبور بود بخورد تا دوباره از فرط ضعف و بی حالی بیهوش نشود. بنابراین با بیمیلی چ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Sana
00ای خدا کی میخواد طاقت بیاره،همه جوره ذهن آدمو درگیره میکنه نمیشه حدس زد چی میشه.ممنونم از نویسنده عزیز🧡🌻🙏