پارت بیست و نهم :

***
شب شاید آسمون سیاه و‌ستاره های چشمک زنش کنار مهتاب ،چشم‌نواز و قشنگ باشه اما برای منی که شب بیدارم و تازه دمدمای صبح می خوابم دراز کشیدن بی ثمر تو رختخواب کنار مردی که چند روزیه همسرمه تموم‌ قشنگی های شب رو‌ گرفته.اول شب خوابم برده اما باز هم بیخوابی به سرم زده ،انقدر به پهلو پشت به داوود خوابیدم که دستم خواب رفته؛ و از شدت گزگزش صاف می شم تا کمی نفس راحت بکشم.سرم رو‌سمت داوود م

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۴۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Z

    10

    وایی اینا جوفتشون روانین خیلی با حالت خسته نباشی نویسنده جونم قلمت مانا

    ۲ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.