پارت پنجاه و سوم :


‌پرستار مشتاقانه می‌گوید:

- شما با بقیه دکترهایی که دیدم فرق دارین. کنجکاوم بدونم چی هست اون موضوع؟

لبخند کمرنگی می‌زنم:

- لطف داری عزیزم. بنظر من مجروحان و زخمی‌ها بیشتر از ناراحتی من، به تخصص من نیاز دارن. به تشخیص درست و عملکرد به موقع من، ناراحتی من دردی ازشون دوا نمیکنه. دیدن لحظات درد کشیدن یک نفر دیگه واقعا دردناکه اما وظیفه من الان کمک کردنه.‌

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    00

    وای خیلی رمان قشنگیه طاقت ندارم ببینم قراره چی بشه

    ۸ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    عزیزم

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.