ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
به محض اینکه احساس میکنم توان حرکت به پاهایم برگشته است، بدون هیچ حرف اضافهای از اتاق دکتر یاوری خارج میشوم و به سمت محل استراحت پزشکان میروم. درب را آهسته باز میکنم، به محض ورودم مژگان را میبینم که روی تخت دراز کشیده است.
بدون حرف اضافه و یا حتی سلامی به طرف تخت خودم میروم. انگار کوه کندهام و جانی در بدنم نمانده است.
سرم را زیر پتو میبرم، هنوز ضربان قل
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ستاره
00دکتریه چیزیش میشه هامیخوادبیشترماهی توچسم باشه یابقیه بفهمن دکتربیشترحواسش به ماهی هست