شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
دختر بیاختیار «هین» بلندی کشید و بغضش را اینبار بلند و بی مهابا شکاند. کیارزم اما نه توان تحمل فضا را داشت و نه وقتش را که میان هقهق او روبه مهرو گفت:
- لطفا با سرباز برو داخل و تمام وسایل شخصی سودا رو ببر اداره. از سرپرست و مابقی هماتاقیه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آیرین
00عالیه