مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت چهل و چهارم
زمان ارسال : ۷۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
-شما کی هستین؟
از این فاصله میشد او را بهتر دید. بینیاش سرخ شده بود و چشمهایش کمی نم داشت.
-فکر کن یه دوست.
سعی کردم تنهام را بالا بکشم که بلند شد و زیر بغلم را گرفت.
-میشه به خانوادهام خبر بدید. مامان بدری ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لیلی
20منم قاطی کردم نویسنده جون توام هی ماروبپیچونااا